Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
Other Matches
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assume
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
banjo axle
پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation
پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
islands
پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island
پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
pelliculate
پوسته پوسته شامه دار
flaking
جرقه پوسته پوسته شدن
flaked
جرقه پوسته پوسته شدن
flake
جرقه پوسته پوسته شدن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
scabrous
زبر پوسته پوسته
scab
پوسته پوسته شدن
exfoliate
پوسته پوسته شدن
desquamate
پوسته پوسته شدن
scabs
پوسته پوسته شدن
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
conning tower
پل فرماندهی
strategies
فن فرماندهی
commandantship
فرماندهی
commandership
فرماندهی
executive branch
فرماندهی
pilot house
پل فرماندهی
strategy
فن فرماندهی
leadership
فرماندهی
bridged
پل فرماندهی
commanded
فرماندهی
wheelhouses
پل فرماندهی
wheelhouse
پل فرماندهی
bridges
پل فرماندهی
commands
فرماندهی
command
فرماندهی
centre castle
پل فرماندهی
bridge
پل فرماندهی
flagships
ناو فرماندهی
command post
پست فرماندهی
flagship
ناو فرماندهی
headquarters
قرارگاه فرماندهی
continuity of command
مداومت فرماندهی
command group
گروه فرماندهی
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
headquarters
مرکز فرماندهی
command net
شبکه فرماندهی
supreme
فرماندهی عالی
flag ship
ناو سر فرماندهی
head quarters
مرکز فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
command posts
پست فرماندهی
combined command
فرماندهی مرکب
command channels
ردههای فرماندهی
base command
فرماندهی پایگاه
area command
فرماندهی منطقه
command language
زبان فرماندهی
command mode
حالت فرماندهی
air command
فرماندهی هوایی
command report
گزارش فرماندهی
commander's call
در اختیار فرماندهی
commander's estimate
براورد فرماندهی
administrative command
فرماندهی اداری
high command
فرماندهی عالی
commandery
مقام فرماندهی
command posts
پاسگاه فرماندهی
commandery
محل فرماندهی
commodity command
فرماندهی اماد
command and control
کنترل و فرماندهی
bridged
پل فرماندهی کشتی
oldman
مقام فرماندهی
command
سرکردگی فرماندهی
unified command
فرماندهی متحد
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
commands
سرکردگی فرماندهی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
support command
فرماندهی پشتیبانی
bridges
پل فرماندهی کشتی
scheme of command
طرح فرماندهی
bridge
پل فرماندهی کشتی
commanded
سرکردگی فرماندهی
tactical command ship
ناو فرماندهی
joint command
فرماندهی مشترک
logistical command
فرماندهی لجستیکی
lead a unit
فرماندهی کردن
aiming circle
زاویه یاب فرماندهی
division support command
فرماندهی پشتیبانی لشگر
air command
فرماندهی نیروی هوایی
island
پل فرماندهی ناو هواپیمابر
guides
کشتی فرماندهی عملیات
alternate command authority
مقام جانشین فرماندهی
area support command
فرماندهی پشتیبانی منطقه
type command
فرماندهی ناو گروه
guide
کشتی فرماندهی عملیات
air strategical command
فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command
فرماندهی پدافند هوایی
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
guided
کشتی فرماندهی عملیات
command post exercise
تمرین پاسگاه فرماندهی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
cupolas
برجک فرماندهی تانک
cupola
برجک فرماندهی تانک
forward command post
پست فرماندهی جلو
advance command post
پاسگاه فرماندهی جلو
kommandatura
مرکز فرماندهی نظامی
unified
یکپارچه فرماندهی متحد
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
command liaison
افسر رابط فرماندهی
commander in chief
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
islands
پل فرماندهی ناو هواپیمابر
parties
اطراف
environs
اطراف
environment
اطراف
environments
اطراف
milieu
اطراف
from the four winds
از اطراف
milieux
اطراف
milieus
اطراف
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
sealift command
فرماندهی حمل و نقل دریایی
combat commander's insignia
علامت فرماندهی بر یکان رزمی
deputy chief of naval operation
جانشین فرماندهی نیروی دریایی
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
gravesides
اطراف قبر
graveside
اطراف قبر
ambient noise
صدای اطراف
architrave
گچبری اطراف در
edge zone
اطراف لبه
pappus
کلاله اطراف گل
vicinity
در حدود در اطراف
pericardium
اطراف قلب
about
در اطراف نزدیک
sides of the question
اطراف موضوع
periderm
پوست اطراف
wry
به اطراف چرخاندن
wryly
به اطراف چرخاندن
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
flag officer
افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
esquillage
پوسته
flaky
پوسته پوسته
upper crust
پوسته
skinning
پوسته
skins
پوسته
encrustations
پوسته
shelly
پوسته پوسته
scurf
پوسته
putamen
پوسته
incrustation
پوسته
patagium
پوسته
cryosphere
یخ پوسته
membrance
پوسته
leprose
پوسته پوسته
shuck
پوسته
single skinned
یک پوسته
chaff
پوسته
encrustation
پوسته
wythe
پوسته
testa
پوسته
case
پوسته
bushing
پوسته
earth crust
پوسته
stator
پوسته
incrustment
پوسته
shell
پوسته
membranes
پوسته
flaked
پوسته
shelling
پوسته
film
پوسته
filmed
پوسته
flaking
پوسته
mantle
پوسته
sludge
پوسته یخ
dish
پوسته
dishes
پوسته
mantles
پوسته
membrane
پوسته
cortex
پوسته
cod
پوسته
cases
پوسته
flake
پوسته
shells
پوسته
layers
پوسته
sleeves
پوسته
sleeve
پوسته
skin
پوسته
crusts
پوسته
layer
پوسته
skinned
پوسته
cortices
پوسته
crust
پوسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com