Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
periderm
پوست اطراف
Other Matches
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peels
پوست انداختن پوست
peel
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
milieus
اطراف
environment
اطراف
environs
اطراف
from the four winds
از اطراف
parties
اطراف
milieux
اطراف
milieu
اطراف
environments
اطراف
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
gravesides
اطراف قبر
graveside
اطراف قبر
about
در اطراف نزدیک
pappus
کلاله اطراف گل
wry
به اطراف چرخاندن
pericardium
اطراف قلب
wryly
به اطراف چرخاندن
ambient noise
صدای اطراف
vicinity
در حدود در اطراف
edge zone
اطراف لبه
sides of the question
اطراف موضوع
architrave
گچبری اطراف در
look round
اطراف کار را دیدن
port
ریل اطراف ناو
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
quayside
زمین اطراف بارانداز
seaward
اطراف دریا روبدریا
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
black eyes
سیاهی اطراف چشم
barnyards
محوطهء اطراف انبار
barnyard
محوطهء اطراف انبار
parties
متداعیین اطراف دعوی
black eye
سیاهی اطراف چشم
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
sea chest
مکندههای اطراف ناو
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
safe distance
مسافت امن اطراف مین
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
whisker
موی اطراف گونه وچانه
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
gipsy bonnet
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
sprite
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
periodontics
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centers
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
centred
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
joystick
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
joysticks
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
interrogatory
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
centered
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
scroll
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
legs
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
leg
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
yoke
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
scrolls
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
black matrix
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
scroll
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
plotters
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
bordered
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
anthill
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
bordering
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
selections
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
duct
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
mats
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mat
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
deflection
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deflections
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
shelling
پوست
flayer
پوست کن
shell
پوست
crustal
پوست
shells
پوست
neurilemma or lema
پوست پی
glume
پوست
tegmen
پوست
husk
پوست
scalp
پوست سر
husks
پوست
hide
پوست
hides
پوست
integument
پوست
swanskin
پوست قو
rind
پوست
rinds
پوست
parer
پوست کن
skinned
پوست
skin
پوست
skinning
پوست
encrustations
پوست
skins
پوست
encrustation
پوست
skinner
پوست کن
peltry
پوست
tegmentum
پوست
dermis
پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com