English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
indurate پوست کلفت کردن
Other Matches
thick skinned پوست کلفت
pachydrmatous پوست کلفت
pachydermatous پوست کلفت
impassive پوست کلفت
thick-skinned پوست کلفت
pachyderm جانور پوست کلفت
pachyderms جانور پوست کلفت
pachyder mata جانوران پوست کلفت
pachydrmatous ادم پوست کلفت و بیرگ
senile keratosis کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
inspissate کلفت کردن
incrassate کلفت کردن
thickens کلفت کردن
thickened کلفت کردن
blunt کلفت کردن
thicken کلفت کردن
blunted کلفت کردن
blunter کلفت کردن
bluntest کلفت کردن
blunting کلفت کردن
blunts کلفت کردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
callosity سخت شدن یا پینه کردن پوست
threshing از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshes از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshed از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
thresh از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
taxidermist ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
peels پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
peel پوست انداختن پوست
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
hand maid کلفت
squatty کلفت
handmaidens کلفت
swabber کلفت
chambermaids کلفت
chambermaid کلفت
handmaid کلفت
thickest کلفت
trull کلفت
thicker کلفت
thick کلفت
tirewoman کلفت
servant maid کلفت
femme de chambre کلفت
handmaiden کلفت
bonne کلفت
chamber maid کلفت
charwoman کلفت
blobber کلفت
heavy-set کت و کلفت
charwomen کلفت
woman کلفت
chamberer کلفت
ladys maid کلفت
stockier کلفت
housemaids کلفت
stockiest کلفت
molls کلفت
housemaid کلفت
stocky کلفت
biddy کلفت
moll کلفت
labrose لب کلفت
burly کلفت
maidservant کلفت
girls دوشیزه کلفت
moppy کلفت بلند
hawser طناب کلفت
odalisque کلفت یا صیغه
hoodman blind گردن کلفت
thicken کلفت ترشدن
heavyset کلفت زمخت
girl دوشیزه کلفت
doubling کلفت ریسی
incrassate کلفت شدن
yaks گاومیش دم کلفت
thickens کلفت ترشدن
roughneck گردن کلفت
waitresses ندیمه کلفت
muslinet مشمش کلفت
hawsers طناب کلفت
stiff necked گردن کلفت
box coat پالتوی کلفت
ancilla پیشخدمت زن کلفت
stodgy گردن کلفت
thickset تنگ کلفت
baryphonia کلفت صدایی
thickening کلفت سازی
parlour maid کلفت سرمیز
ruffians گردن کلفت
thick warp نخ تار کلفت
yak گاومیش دم کلفت
bondwoman کلفت زرخرید
thickened کلفت ترشدن
dumpy گردن کلفت
plank تخته کلفت
gold foil زرورق کلفت
thick weft نخ پود کلفت
poutingly لب کلفت کنان
junk board مقوای کلفت
ruffian گردن کلفت
waitress ندیمه کلفت
snubbing کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed کلفت وکوتاه سرزنش
lumpier کلفت ناهنجار تودهای
thugs قاتل گردن کلفت
thug قاتل گردن کلفت
snub کلفت وکوتاه سرزنش
heavyset چهارشانه کلفت وکوتاه
lumpy کلفت ناهنجار تودهای
bully گردن کلفت گوشت
bullied گردن کلفت گوشت
bullies گردن کلفت گوشت
ruffianly گردن کلفت وحشی
snubs کلفت وکوتاه سرزنش
fly line ریسمان کلفت ماهیگیری
hyperostosis کلفت شدگی استخوان
marchionesses نوعی گلابی کلفت
marchioness نوعی گلابی کلفت
bullying گردن کلفت گوشت
moreen پارچه کلفت پردهای
lumpiest کلفت ناهنجار تودهای
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
boat rod چوب کلفت ماهیگیری با قایق
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
nappy کلفت و پرزدار خواب دار
butch مرد یا پسر گردن کلفت
nappies کلفت و پرزدار خواب دار
chunk تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunks تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
muscleman آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
meathead آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
grego جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
beefcake آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
incrust با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
fearnought یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barreled shaft میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
chest protector لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
petersham یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
millboard مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
tunc پوست
skins پوست
bark پوست
peltry پوست
crustal پوست
peel پوست
skin پوست
skinning پوست
skinned پوست
dermatalgia پوست
encrustation پوست
peeling پوست
tegmentum پوست
shelling پوست
rind پوست
hide پوست
shell پوست
skinless بی پوست
skinner پوست کن
tegmen پوست
encrustations پوست
peels پوست
cuticle پوست
hides پوست
shells پوست
rinds پوست
flayer پوست کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com