Dictiornary-Farsi | پوسیدگی یا کپک زدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 125 (7 milliseconds)

English	Persian
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی


Other Matches

blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
putrescence	پوسیدگی
putrescencty	پوسیدگی
putridness	پوسیدگی
wears	پوسیدگی
rottenness	پوسیدگی
decomposition	پوسیدگی
corrsion	پوسیدگی
wear	پوسیدگی
decay	پوسیدگی
decayed	پوسیدگی
decaying	پوسیدگی
decays	پوسیدگی
cariosity	پوسیدگی استخوان
nail sickness	پوسیدگی چوب
putrefaction	پوسیدگی گندیدگی
pottsdisease	پوسیدگی مهرگان
dry rot	پوسیدگی چوب
weld decay	پوسیدگی جوش
dental caries	پوسیدگی دندان
caries	پوسیدگی استخوان
inherent vice	پوسیدگی در اثر زمان
aqueous corrosion	پوسیدگی در اثر رطوبت
rime	یخ زدگی
glaciation	یخ زدگی
freezes	یخ زدگی
possession	جن زدگی
freeze	یخ زدگی
frostiness	یخ زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
demonomania	جن زدگی
jetlag	جت زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
moldy	کپک زدگی
fustiness	کفک زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
mouldiness	کپک زدگی
hallucinosis	توهم زدگی
heliosis	افتاب زدگی
hurriedness	شتاب زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
worriment	ناراحتی غم زدگی
transfixion	حیرت زدگی
previousness	شتاب زدگی
ageing	زنگ زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
rustiness	زنگ زدگی
scientism	علم زدگی
sun burn	افتاب زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
seasickness	دریا زدگی
ageing	زنگ زدگی
dismays	وحشت زدگی
dismaying	وحشت زدگی
dismayed	وحشت زدگی
dismay	وحشت زدگی
stained	زنگ زدگی
sunburn	افتاب زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
fouling	زنگ زدگی
corrosion	زنگ زدگی
stains	زنگ زدگی
staining	زنگ زدگی
stain	زنگ زدگی
acariasis	کرم زدگی
afflictedness	محنت زدگی
dewiness	شبنم زدگی
corrsion	زنگ زدگی
cataplexy	خشک زدگی
evanescence	غیب زدگی
efflorescence	شوره زدگی
acariasis	کنه زدگی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
melancholy	سودا زدگی غمگین
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
pecking	نوک زدگی سوراخ
pecks	نوک زدگی سوراخ
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
startle	پرش وحشت زدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
peck	نوک زدگی سوراخ
pecked	نوک زدگی سوراخ
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
precipitately	از روی شتاب زدگی
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
startles	پرش وحشت زدگی
startled	پرش وحشت زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreens	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
ptomaine	مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
caries	پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
tooth decay	پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
cavities	پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
dental decay [Caries dentium]	پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
dental caries	پوسیدگی دندان [دندان پزشکی]
dry rot	پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
frost heave	برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool	رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
starvation	قحطی قحطی زدگی
chip	پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips	پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی