Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
Other Matches
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
pattern bombing
بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
coverer
پوشاننده
inundatory
پوشاننده
covering fire
اتش پوشاننده
masking agent
عامل پوشاننده
covering barrier
مانع پوشاننده
fiducial marks
علایم پوشاننده
screening force
نیروی پوشاننده
screening fire
اتش پوشاننده
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
covering tile
اجر یا تایل پوشاننده
occulter
صفحه پوشاننده بیم نورافکن
gap filler
یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
screening electrons
الکترونهای پوششی الکترونهای پوشاننده
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ram cache
RA پنهان
hidden line
خط پنهان
delitescent
پنهان
cryptical
پنهان
jackes
پنهان
backdoor
پنهان
benined the curtain
پنهان
cryptic
پنهان
perdu
پنهان
perdu or due
پنهان
abstruse
پنهان
latent
پنهان
perdue
پنهان
veiled
پنهان
cryptically
پنهان
occult
پنهان
hugger mugger
پنهان
disguised unemployment
بیکاری پنهان
cloaked
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
cryptography
پنهان شناسی
cloaks
پنهان کردن
secretion
پنهان سازی
conceals
پنهان کردن
surreptitious
پنهان محرمانه
cloak
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
fudge
پنهان شدن
fudged
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
absconded
پنهان شدن
absconding
پنهان شدن
absconds
پنهان شدن
closet
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
concealable
پنهان کردنی
closets
پنهان کردن
obreption
پنهان روی
conceal
پنهان کردن
disguised underemployment
کم کاری پنهان
eloign
پنهان کردن
furtive
پنهان نهانی
caches
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
concealed
پنهان شده
cache
پنهان کردن
concealment
پنهان بودن
crypianalysis
پنهان کاری
to keep dark
پنهان ماندن
by end
قصد پنهان
hidden
پنهان کرده
to lie hid
پنهان ماندن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
latescent
پنهان شونده
encrypt
پنهان کردن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
codes
رمزهای پنهان
booby-trapping
پنهان تله
booby-trap
پنهان تله
i hid my self
را پنهان کردم
disguises
پنهان کردن
to absent oneself
پنهان شدن
secrete
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
hidden codes
کدهای پنهان
hidden file
فایل پنهان
disguised
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
memory cache
حافظه پنهان
hickok belt
پنهان شدن
shadow
پنهان کردن
hides
پنهان کردن
booby-trapped
پنهان تله
shadowed
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
inapparent
ناپیدا پنهان
hides
پنهان شدن
hidden inflation
تورم پنهان
insconce
پنهان شدن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
hidden objects
اشیاء پنهان
dissimulates
پنهان کردن
hideousness
پنهان بودن
disguising
پنهان کردن
to be in hiding
پنهان بودن
hidden unemployment
بیکاری پنهان
booby trap
پنهان تله
hidden surface
سطح پنهان
burrow
پنهان شدن
burrowed
پنهان شدن
burrowing
پنهان شدن
burrows
پنهان شدن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
hide
پنهان کردن
booby-traps
پنهان تله
dissimulate
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
to be in hiding
پنهان ماندن
hide
پنهان شدن
hidden line removal
حذف خط پنهان
secretes
پنهان کردن
embeds
درزمین پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
to keep secret
پنهان داشتن راز
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
pockets
درجیب پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
ironies
مسخره پنهان سازی
embed
درزمین پنهان کردن
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
secretive
سری پنهان کار
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
occult
از نظر پنهان کردن
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
pocket
درجیب پنهان کردن
irony
مسخره پنهان سازی
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
becloud
زیر ابر پنهان کردن
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
masks
ماسک زدن پنهان کردن
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
mask
ماسک زدن پنهان کردن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
hidden
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
reveals
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
reveal
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway
کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
pompeian
وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com