English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
canopies پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
canopy پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
Other Matches
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
fly control قسمت کنترل پرواز
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
landdau یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
glassine نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
inflight reliability تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
bezel پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screened پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screening, screenings پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways راه پرواز باند پرواز
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runway راه پرواز باند پرواز
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
cannoneer خدمه
crew خدمه
crewed خدمه
crewing خدمه
crews خدمه
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
chattels خدمه وغلامان
mans خدمه گماردن
crew خدمه هواپیما
crew خدمه کشتی
crewed خدمه کشتی
man خدمه گماردن
airmen خدمه هواپیما
airman خدمه هواپیما
crewed خدمه هواپیما
crewing خدمه کشتی
crewing خدمه هواپیما
submariner خدمه زیردریایی
ship's company خدمه ناو
crews خدمه کشتی
crews خدمه هواپیما
cattles خدمه وغلامان
cannoneer خدمه توپ
operators خدمه وسیله
gunners خدمه توپ
gunner خدمه توپ
crew member خدمه هواپیما
stewards خدمه باشگاه
steward خدمه باشگاه
operator خدمه وسیله
gun's crew خدمه توپ
combat crew خدمه رزمی
live vessel شناوه با خدمه
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
crew member خدمه جنگ افزار
crews خدمه جنگ افزار
close station خدمه بدو مرخص
boat awain's locker انبار خدمه قایق
boat station جای خدمه قایق
crewing خدمه جنگ افزار
noncrew خدمه غیر سازمانی
crew خدمه جنگ افزار
crewed خدمه جنگ افزار
dumb vessel شناوه بدون خدمه
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
combat crew خدمه رزمی هواپیما یاخودرو
bareboat charter اجاره کشتی بدون خدمه ان
crew served weapon جنگ افزار خدمه دار
noncrew خدمه اضافی هواپیما یا وسیله
cuticle پوشش مو پوشش شاخی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
skeleton crew حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
lucid شفاف
clearest شفاف
clear ice یخ شفاف
perspicuous شفاف
clearer شفاف
glaze ice یخ شفاف
clear شفاف
crystalline شفاف
diaphanous شفاف
transparencies شفاف
overlays شفاف
nitid شفاف
overlaying شفاف
overlay شفاف
transparency شفاف
transpicuous شفاف
crystal شفاف
translucid شفاف
crystals شفاف
clears شفاف
transparently شفاف
pellucid شفاف
transparent شفاف
hyaline شفاف
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
lucidity شفاف بودن
translucent نیمه شفاف
transparent color رنگ شفاف
amorphous غیر شفاف
translucent نیم شفاف
translucid شفاف کننده
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
hyaloid زجاجی شفاف
semiopaque نیمه شفاف
clear varnish لاک شفاف
semigloss نیمه شفاف
opaque غیر شفاف
sleek صاف شفاف
fluoresce شفاف شدن
sleeker صاف شفاف
sleekest صاف شفاف
shellac لاک شفاف
transluscent نیم شفاف
black ice یخ شفاف روی اب
clearer شفاف زدودن
clear picture تصویر شفاف
tumbler لیوان [شفاف]
clear شفاف زدودن
clearest شفاف زدودن
sharp picture تصویر شفاف
clears شفاف زدودن
sharp image تصویر شفاف
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
elucidates توضیح دادن شفاف
elucidated توضیح دادن شفاف
elucidating توضیح دادن شفاف
elucidate توضیح دادن شفاف
fluoroscope صفحه شفاف رادیوسکپی
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
dioptrics مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
Cellophane لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
to see through از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
celluloid لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
xerophthalmia خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
map template صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
iceneedle یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
acrylic پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
manned اماده به جنگ جنگ افزار حاضر به تیر دارای خدمه
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
alabaster [کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
flight deck پل پرواز
flight decks پل پرواز
night flying شب پرواز کن
night flying پرواز
trip پرواز
tripped پرواز
ceiling حد پرواز
trips پرواز
flightless بی پرواز
flight پرواز
sortie پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com