English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
Other Matches
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
cutin پوشش خارجی بعضی گیاهان
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
bezel پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
screened پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screening, screenings پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
stick-in-the-mud محافظه کار
stick in the mud محافظه کار
stick-in-the-muds محافظه کار
conservatism محافظه گرائی
hunkerism محافظه کاری
toryism محافظه کاری
conservativeness محافظه کاری
unprogressive محافظه کار
standpat محافظه کار
Tories محافظه کار
Tory محافظه کار
conservatives محافظه کارانه
conservatism محافظه کاری
stuffy محافظه کار
old line محافظه کار
low key <adj.> محافظه کارانه
conservatives محافظه کار
conservative محافظه کارانه
conservative محافظه کار
conservatively از روی محافظه کاری
conservative estimate براورد محافظه کارانه
low key posture رویه محافظه کارانه
conservatism سیاست محافظه کاری
old guard محافظه کار سیاسی
Conservative Party حزب محافظه کار
guardedly از روی محافظه کاری
sit on the ball بازی محافظه کارانه
sit on a lead بازی محافظه کارانه
protect a lead بازی محافظه کارانه
ultraconservative بیش از حد محافظه کار
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
Tory عضو حزب محافظه کارانگلیس
Tories وابسته به حزب محافظه کار
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
Tory وابسته به حزب محافظه کار
old fashioned کهنه پرست محافظه کار
Tories عضو حزب محافظه کارانگلیس
toryism اصول وعقاید حزب محافظه کار
mossyback ادم کهنه پرست یا محافظه کار
mossback ادم کهنه پرست یا محافظه کار
cuticle پوشش مو پوشش شاخی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
lowboy عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
beast حیوان
beasts حیوان
animal حیوان
animals حیوان
living creatuse حیوان
brutes جانور حیوان
lost animal حیوان گمشده
kitten بچه حیوان
whiffet حیوان رشدنکرده
wildling حیوان وحشی
zooerasty جماع با حیوان
zoolatry حیوان پرستی
kittens بچه حیوان
bough شانه حیوان
reptile حیوان خزنده
reptiles حیوان خزنده
hilding حیوان چموش
slick ear حیوان بی گوش
spinal animal حیوان نخاعی
fries حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
frying حیوان نوزاد
lost animal حیوان ضاله
ectotherm حیوان خونسرد
draft animal حیوان بارکش
zoology حیوان شناسی
animalization تبدیل به حیوان
boughs شانه حیوان
zoophobia حیوان هراسی
beastly حیوان صفت
pack animal حیوان باربر
pack animals حیوان باربر
zoophilia حیوان خواهی
brutes حیوان صفت
zooparasite حیوان انگل
option of animals خیار حیوان
bipeds حیوان دوپا
biped حیوان دوپا
mavericks حیوان بیصاحب
maverick حیوان بیصاحب
zoophily حیوان خواهی
zoophilic حیوان دوست
zoophilous حیوان دوست
carnivorous حیوان گوشتخوار
beast of burden حیوان باربری
brute جانور حیوان
brute حیوان صفت
beastby حیوان صفت
zootheism حیوان پرستی
bestiality جماع با حیوان
bestiality حیوان صفتی
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
acephalon حیوان راستهء بی سران
animal glue سریشم از انساج حیوان
abalone قسمی حیوان صدف
acephalous حیوان راستهء بی سران
holler صدای مخصوص هر حیوان
flycatcher حیوان مگس خوار
imbrute حیوان صفت کردن
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
petted حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
pet حیوان اهلی منزل
housebroken حیوان تربیت شده
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
hollering صدای مخصوص هر حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
zoopsia توهم حیوان بینی
feral حیوان شکاری وحشی
cade حیوان دست اموز
hollers صدای مخصوص هر حیوان
brutal حیوان صفت وحشی
armadillo نوعی حیوان گورکن
stags کره اسب حیوان نر
stag کره اسب حیوان نر
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
yahoo ادم حیوان صفت
pizzle الت ذکور حیوان
armadillos نوعی حیوان گورکن
brutalization حیوان صفت نمودن
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
hoof حیوان سم دار باسم زدن
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
manus دست حیوان قسمت انتهایی
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
bunnies اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
bunny اسم حیوان دست اموز
bestial شبیه حیوان جانور خوی
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com