English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
Search result with all words
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
Other Matches
underground مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
bezel پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
screening, screenings پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screened پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
cuticle پوشش مو پوشش شاخی
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
slinkiest مخفی
slinky مخفی
hush hush مخفی
hush-hush مخفی
concealed مخفی
undercover مخفی
clandestine مخفی
hid مخفی
hidden مخفی
furtive مخفی
perdu or due مخفی
secrets مخفی
secret مخفی
covert مخفی
slinkier مخفی
closet مخفی
closeted مخفی
closeting مخفی
closets مخفی
hickok belt مخفی کردن زه
codes کدهای مخفی
hideaway مخفی گاه
covert operations عملیات مخفی
occult مخفی کردن
by ballot با رای مخفی
conceals مخفی کردن
clandestinely بطور مخفی
hidden codes رمزهای مخفی
hid مخفی شده
stows مخفی کردن
conceal مخفی کردن
submerging مخفی کردن
submerges مخفی کردن
submerged مخفی کردن
obscured مخفی کردن
submerge مخفی کردن
obscuring مخفی کردن
obscurest مخفی کردن
stowing مخفی کردن
stowed مخفی کردن
under- مخفی درزیر
under مخفی درزیر
obscure مخفی کردن
emissary مامور مخفی
emissaries مامور مخفی
bugs میکروفن مخفی
bugging میکروفن مخفی
bug میکروفن مخفی
stow مخفی کردن
obscures مخفی کردن
obscurer مخفی کردن
cover مخفی در بر گرفتن
skeleton in one's closet <idiom> رازهای مخفی
coverings مخفی در بر گرفتن
stowaways مسافر مخفی
stowaway مسافر مخفی
mole مامور مخفی
secret agents مامور مخفی
secret agent مامور مخفی
defector in place مامور مخفی
hidden مخفی شده
hidy-hole مخفی گاه
hidey-hole مخفی گاه
submers مخفی کردن
submergence مخفی سازی
blind مخفی گاه
hideaways مخفی گاه
secret ballot رای مخفی
blinded مخفی گاه
hugger mugger مخفی کردن
covers مخفی در بر گرفتن
blinds مخفی گاه
plainclothesman پلیس مخفی
hidden file فایل مخفی
hides مخفی نگاه داشتن
camouflaging مخفی کردن پوشاندن
camouflages مخفی کردن پوشاندن
balloted رای مخفی دادن
ballots رای مخفی دادن
falsi crimen مخفی کردن حقیقت
camouflage مخفی کردن پوشاندن
fig leaves لاپوش مخفی کننده
fig leaf لاپوش مخفی کننده
ballot رای مخفی دادن
camouflaged مخفی کردن پوشاندن
hide مخفی نگاه داشتن
bugged مجهز به میکروفن مخفی
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
huddling مخفی کردن درهم ریختگی
huddles مخفی کردن درهم ریختگی
huddled مخفی کردن درهم ریختگی
perdue مخفی سرباز جان فشان
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
huddle مخفی کردن درهم ریختگی
perdu مخفی سرباز جان فشان
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
spial عمل مخفی انجام دادن
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
gestapo گشتاپو سازمان پلیس مخفی
hush ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
balloted رای مخفی مجموع اراء نوشته
espial جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
ballots رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot رای مخفی مجموع اراء نوشته
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
hit the dirt <idiom> خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
disclosing یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclose یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses یات چیزی که باید مخفی می ماند
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
rear takedown with outside leg tackle گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
secret ballot ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
culls مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
camouflage پوشش
reimbursements پوشش
camouflaged پوشش
reimbursement پوشش
mulches پوشش
sheaths پوشش
mulch پوشش
camouflages پوشش
camouflaging پوشش
perianth پوشش گل
revetment پوشش
crustification پوشش
shrouded پوشش
tunc پوشش
covers پوشش
cladding پوشش
masks پوشش
mask پوشش
sconce پوشش
cowls پوشش
cowl پوشش
sheath پوشش
encasing پوشش
envelopes پوشش
envelope پوشش
envelopment پوشش
encrustment پوشش
casings پوشش
cowling پوشش
coverture پوشش
jacket پوشش
jackets پوشش
casing پوشش
shields پوشش
head gear پوشش سر
masking پوشش
involucrum پوشش
tunics پوشش
tunic پوشش
covering پوشش
involucre پوشش
integument پوشش
hypethral بی پوشش
linings پوشش
shield پوشش
lining پوشش
shroud پوشش
disguise پوشش
overlaying پوشش
coverage پوشش
overlay پوشش
surface پوشش
surfaced پوشش
surfaces پوشش
cover پوشش
facings پوشش
roofing پوشش
roof پوشش
facing پوشش
overlays پوشش
disguised پوشش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com