English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
media پوشش میانی سرخرگ
Other Matches
artery سرخرگ
arteries سرخرگ
capillary blood vessel مویرگ-سرخرگ
iliac artery سرخرگ سرین
to ligate an artery بستن سرخرگ
innominate artery سرخرگ بی نام
radial artery سرخرگ زندزبزین
subclavian artery سرخرگ زیر چنبری
bezel پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
screening, screenings پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screened پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
cuticle پوشش مو پوشش شاخی
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
mesial میانی
centrical میانی
median میانی
center back بک میانی
mesne میانی
midline خط میانی
mesail میانی
middle deck پل میانی
mesal میانی
centric میانی
mediates میانی
mediated میانی
mediate میانی
medial میانی
innermost میانی
inmost میانی
mediums میانی
mediating میانی
center land خط میانی
medium میانی
intermediate phase فاز میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
mid میانی وسطی
middle میانی وسطی
intermediate office مرکز میانی
interphase فاز میانی
intermediate plate صفحه میانی
intermediate points جهات میانی
middle ear گوش میانی
intermediate anneal التهاب میانی
cut splice پیوند میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate layer لایه میانی
dorsomedial پشتی- میانی
central strip نوار میانی
intermediate عضو میانی
buffer حافظه میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
midsection قطعه میانی
halfback بازیگر میانی
halfback بازیگرخط میانی
interconnection اتصال میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
intermediate field میدان میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate طبقه میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
middles میانی وسطی
interband باند میانی
drop keel تیغه میانی
intermediate band باند میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
i.f. فرکانس میانی
middle layer قشر میانی
ridge rope سیم میانی
midfield line خط میانی زمین
hogging تنش میانی
central reserve سکوی میانی
meddle میانی وسطی
tun dish throught پاتیل میانی
neutral wire سیم میانی
neutral conductor سیم میانی
center stripe خط میانی زمین
center wing بال میانی
midpoint نقطه میانی
median سکوی میانی
tympanum گوش میانی
center line خط میانی زمین
center section بال میانی
meddles میانی وسطی
meddled میانی وسطی
midpoints نقطه میانی
middle part قسمت میانی
lower boom تیرک میانی
center circle دایره میانی
intermediate image تصویر میانی
mid- میانی وسطی
middle fraction جزء میانی
middle fraction پاره میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
lower boom بوم میانی
mesencephalon مغز میانی
mid flap فلپ میانی
median income درامد میانی
center back بازیگر میانی خط عقب
amidship قسمت میانی قایق
loom قسمت میانی پارو
bilge board تخته میانی قایق
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
center ice circle داره میانی زمین
looms قسمت میانی پارو
dermis غشاء میانی پوست
center نقط ه میانی چیزی
interceding پادر میانی کردن
middles منطقه میانی زمین
interceded پادر میانی کردن
intercede پادر میانی کردن
central concrete membrane پرده میانی بتنی
middle منطقه میانی زمین
cif فرمت میانی معروف
flankerback بازیگر میانی جناح
grounded neutral سیم میانی زمین
looming قسمت میانی پارو
loomed قسمت میانی پارو
half length illusion خطای ادراکی میانی
intercedes پادر میانی کردن
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
intermediate roll stand مقام نورد میانی
intermediate temperature درجه حرارت میانی
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
deepest نقطه میانی سر پیچ
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
deeper نقطه میانی سر پیچ
middle lintel in window وادار میانی پنجره
midpoint rule قاعده نقطه میانی
deep نقطه میانی سر پیچ
medial layer لایه میانی [پزشکی]
vermis قطعه میانی مخچه
third ventricle بطن میانی مغز
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
centre نقط ه میانی چیزی
centred نقط ه میانی چیزی
rail الت میانی در و پنجره
intermediate repeater تقویت کننده میانی
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
interjacent میانی در میان افتاده
interband telegraphy تلگراف باند میانی
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
centers نقط ه میانی چیزی
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
centered نقط ه میانی چیزی
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
drawman مرد میانی برای رویارویی
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
big man بازیگر میانی بیس بال
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
proxinal نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
seats قسمت میانی زین اسب
seated قسمت میانی زین اسب
seat قسمت میانی زین اسب
midpoints نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
interpage در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
stapedial وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
Biedermeier [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
endodontics شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontia شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
encasing پوشش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com