English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
Other Matches
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
furriest خز پوشیده
furry خز پوشیده
recondite پوشیده
dressed پوشیده
painted پوشیده
latent پوشیده
privates پوشیده
private پوشیده
inapparent پوشیده
larvated پوشیده
feathered پوشیده
crested پوشیده
impenetrable پوشیده
overcast پوشیده
defilade پوشیده
occult پوشیده
shaded پوشیده
florid پوشیده از گل
crypto پوشیده
veiled پوشیده
covert پوشیده
secrets اسرارامیز پوشیده
uncovered غیر پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
cloudy پوشیده از ابر
cryptical پوشیده مرموز
covered space فضای پوشیده
surmounted with snow پوشیده از برف
cryptonym نام پوشیده
covered approach مسیر پوشیده
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
covered position موضع پوشیده
covered space فضای سر پوشیده
cryptonimous پوشیده نام
secret اسرارامیز پوشیده
cryptogenous پوشیده سبب
storehouses انبار سر پوشیده
covert پوشیده پوشپر
bosky پوشیده ازبیشه
bosky پوشیده از بوته
latent defect نقض پوشیده
concealed پوشیده شده
masked epilepsy صرع پوشیده
blotchy پوشیده از لکه
feathery پوشیده ازپر
armor basis پوشیده با زره
acloud پوشیده از ابر
storehouse انبار سر پوشیده
verrucous پوشیده از گندمه
verrucose پوشیده از گندمه
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
ivied پوشیده از پاپیتال
grassy پوشیده از چمن
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
snowy پوشیده از برف
overgrown with plants پوشیده از گیاه
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
shod کفش پوشیده
mystic sense معنی پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
habilitate لباس پوشیده
beetles پوشیده شدن
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
plumbeous پوشیده از سرب
solvated حلال پوشیده
sadly dressed جامه غم پوشیده
snow clad برف پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
glace پوشیده ازشکر
robed in bleck سیاه پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
rolling country زمین پوشیده
beetle پوشیده شدن
scurvy پوشیده از شوره
shrubby پوشیده از بوته
ermined جامه قاقم پوشیده
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
bushed ازبوته پوشیده شده
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
incog پوشیده بانام عوضی
in mourning جامه ماتم پوشیده
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
dressed inred جامه سرخ پوشیده
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
woody چوبی پوشیده از چوب
gesso سطح پوشیده از بتونه
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
he wears black سیاه پوشیده است
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
squamose پوشیده از فلس یاپولک
woolskin پوست پوشیده ازپشم
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
covered approach راه نفوذی پوشیده
occultly بطور پوشیده یا پنهان
woolfell پوست پوشیده ازپشم
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
solvated proton پروتون حلال پوشیده
rich clad جامه فاخر پوشیده
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
mask زمین پوشیده از دید و تیر
masks زمین پوشیده از دید و تیر
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
hidden پنهان کرده شده پوشیده
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
pilose پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
slushy <adj.> پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
she wears a shirt پیراهن پوشیده است برتن دارد
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
encapsulated فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
geode سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
epithelialize پوشیده شدن باو یا تبدیل شدن به بافت مخاطی
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com