Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
Other Matches
turf
کلوخ چمنی
sod
کلوخ چمنی
sods
کلوخ چمنی
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
meadowy
چمنی
radicate
ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenetic
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic
تولید کننده ریشه ریشه اور
clods
کلوخ
clod
کلوخ
lump of earth
کلوخ
sods
پوشش چمنی
moon flower
گل داودی چمنی
greenish-yellow
[mossgreen]
سبز چمنی
great white ox eye
گل داودی چمنی
sod
پوشش چمنی
mead green
سبز چمنی
marguerite
مینای چمنی
vetchling
خلماش چمنی
meadow grass
علف چمنی
harrow
کلوخ شکن
harrows
کلوخ شکن
cultivator's mallet
کلوخ کوب
beetles
کلوخ کوب
beetle
کلوخ کوب
solid sodding
پوشش یکدست چمنی
grass green
رنگ سبز چمنی
strip sodding
پوشش نواری چمنی
mallet
کلوخ کوب چوگان
ram
تلمبه کلوخ کوب
lump lime
کلوخ اهک زنده
rammed
تلمبه کلوخ کوب
rams
تلمبه کلوخ کوب
catch meadow
چمنی که دردامنه تپهای باشد
to strike root
ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
scarab
تخماق یا کلوخ کوب زمین کوب
crypto
پوشیده
covert
پوشیده
florid
پوشیده از گل
defilade
پوشیده
veiled
پوشیده
dressed
پوشیده
larvated
پوشیده
crested
پوشیده
private
پوشیده
privates
پوشیده
inapparent
پوشیده
latent
پوشیده
impenetrable
پوشیده
recondite
پوشیده
feathered
پوشیده
occult
پوشیده
overcast
پوشیده
furriest
خز پوشیده
shaded
پوشیده
painted
پوشیده
furry
خز پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
robed in bleck
سیاه پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
acloud
پوشیده از ابر
armor basis
پوشیده با زره
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
verrucous
پوشیده از گندمه
verrucose
پوشیده از گندمه
mystic sense
معنی پوشیده
uncovered
غیر پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
defiladed area
منطقه پوشیده
snow clad
برف پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
solvated
حلال پوشیده
covered space
فضای پوشیده
cryptical
پوشیده مرموز
scanned image
تصویر پوشیده
shrubby
پوشیده از بوته
sadly dressed
جامه غم پوشیده
covered position
موضع پوشیده
stubbly
پوشیده از کاهبن
cryptogenous
پوشیده سبب
cryptonym
نام پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
bosky
پوشیده ازبیشه
surmounted with snow
پوشیده از برف
bosky
پوشیده از بوته
concealed
پوشیده شده
covered space
فضای سر پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
masked epilepsy
صرع پوشیده
beetles
پوشیده شدن
storehouse
انبار سر پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
habilitate
لباس پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
cloudy
پوشیده از ابر
glace
پوشیده ازشکر
feathery
پوشیده ازپر
ivied
پوشیده از پاپیتال
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
blotchy
پوشیده از لکه
grassy
پوشیده از چمن
snowy
پوشیده از برف
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
beetle
پوشیده شدن
shod
کفش پوشیده
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
he wears black
سیاه پوشیده است
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
incog
پوشیده بانام عوضی
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
covered approach
راه نفوذی پوشیده
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
ermined
جامه قاقم پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
rich clad
جامه فاخر پوشیده
woody
چوبی پوشیده از چوب
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
bushed
ازبوته پوشیده شده
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
in mourning
جامه ماتم پوشیده
gesso
سطح پوشیده از بتونه
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
expansion scab
ریشه
fibreless
بی ریشه
fimbria
ریشه
radicle
ریشه چه
frange
ریشه
homoousian
از یک ریشه
fimbriation
ریشه
rhizogenous
ریشه زا
paronymous
هم ریشه
depth of face
ریشه
harle
ریشه
harl
ریشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com