English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cryptical پوشیده مرموز
Other Matches
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
cryptically مرموز
dark horse مرموز
inscrutable مرموز
secretive مرموز
mysterious مرموز
shady مرموز
mystical مرموز
cryptic مرموز
enveloped in mystery مرموز
recondite مرموز
unco هیجان مرموز
weird جادو مرموز
unaccountable عریب مرموز
unaccountably عریب مرموز
weirdest جادو مرموز
weirdness مرموز بودن
sphinxes مرد مرموز
mysteriously بطور مرموز
rune نشان مرموز
weirder جادو مرموز
sphinx مرد مرموز
orphic مرموز اسرارامیز
wire puller شخص اب زیرکاه و مرموز
rune سخن مرموز طلسم
exotic مرموز خوش رنگ
weirdly بطور غیر عادی و مرموز
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
rosicrucian فرقهای از مسیحیان قرن 71و اوایل قرن 81 دارای عقایدفلسفی و مرموز وتصوف امیز
occult پوشیده
inapparent پوشیده
defilade پوشیده
overcast پوشیده
impenetrable پوشیده
latent پوشیده
crested پوشیده
florid پوشیده از گل
feathered پوشیده
privates پوشیده
recondite پوشیده
painted پوشیده
larvated پوشیده
private پوشیده
furriest خز پوشیده
dressed پوشیده
veiled پوشیده
covert پوشیده
shaded پوشیده
crypto پوشیده
furry خز پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
bosky پوشیده ازبیشه
bosky پوشیده از بوته
snow clad برف پوشیده
glace پوشیده ازشکر
covered approach مسیر پوشیده
covered position موضع پوشیده
covered space فضای سر پوشیده
covered space فضای پوشیده
cryptonimous پوشیده نام
cryptogenous پوشیده سبب
cryptonym نام پوشیده
habilitate لباس پوشیده
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
robed in bleck سیاه پوشیده
rolling country زمین پوشیده
shrubby پوشیده از بوته
sadly dressed جامه غم پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
scurvy پوشیده از شوره
blotchy پوشیده از لکه
solvated حلال پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
verrucous پوشیده از گندمه
verrucose پوشیده از گندمه
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
overgrown with plants پوشیده از گیاه
ivied پوشیده از پاپیتال
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
latent defect نقض پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
plumbeous پوشیده از سرب
masked epilepsy صرع پوشیده
mystic sense معنی پوشیده
surmounted with snow پوشیده از برف
armor basis پوشیده با زره
acloud پوشیده از ابر
feathery پوشیده ازپر
covert پوشیده پوشپر
secrets اسرارامیز پوشیده
uncovered غیر پوشیده
grassy پوشیده از چمن
storehouses انبار سر پوشیده
storehouse انبار سر پوشیده
concealed پوشیده شده
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
secret اسرارامیز پوشیده
snowy پوشیده از برف
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
cloudy پوشیده از ابر
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
beetle پوشیده شدن
beetles پوشیده شدن
shod کفش پوشیده
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
he wears black سیاه پوشیده است
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
in mourning جامه ماتم پوشیده
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
incog پوشیده بانام عوضی
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
rich clad جامه فاخر پوشیده
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
occultly بطور پوشیده یا پنهان
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
squamose پوشیده از فلس یاپولک
woody چوبی پوشیده از چوب
solvated proton پروتون حلال پوشیده
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
gesso سطح پوشیده از بتونه
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
dressed inred جامه سرخ پوشیده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
covered approach راه نفوذی پوشیده
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
bushed ازبوته پوشیده شده
ermined جامه قاقم پوشیده
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolskin پوست پوشیده ازپشم
woolfell پوست پوشیده ازپشم
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
hidden پنهان کرده شده پوشیده
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
mask زمین پوشیده از دید و تیر
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
masks زمین پوشیده از دید و تیر
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
slushy <adj.> پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
she wears a shirt پیراهن پوشیده است برتن دارد
pilose پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
encapsulated فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
geode سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com