Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
to give
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
Other Matches
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewed
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviews
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewing
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interview
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
contribution
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
make it up to someone
<idiom>
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
benefited
نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefit
نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefiting
نمایش برای جمع اوری اعانه .
prospectus
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
proteranthy
گل اوری قبل از برگ اوری
gifts
پیشکشی
presented
پیشکشی
presents
پیشکشی
presenting
پیشکشی
gift
پیشکشی
present
پیشکشی
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
meat offering
پیشکشی اردی
to reeeive in a
پیشکشی گرفتن
as a present
برسم پیشکشی
ex voto
هدیه یا پیشکشی
meal offering
پیشکشی اردی
to pay in a
پیشکشی پرداختن
gratuitous issue
اماد پیشکشی
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
heave offering
پیشکشی ای که کاهن روی
he presented abook to me
کتابی بمن پیشکشی کرد
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
innovate
نو اوری کردن
innovates
نو اوری کردن
innovated
نو اوری کردن
innovating
نو اوری کردن
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
To play for love .
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
culled
جمع اوری کردن
culls
جمع اوری کردن
muster
جمع اوری کردن
compiles
جمع اوری کردن
mustered
جمع اوری کردن
culling
جمع اوری کردن
collect
جمع اوری کردن
round on
جمع اوری کردن
recovers
جمع اوری کردن
recovering
جمع اوری کردن
mustering
جمع اوری کردن
recover
جمع اوری کردن
rakes
جمع اوری کردن
compiling
جمع اوری کردن
to put in mind
یاد اوری کردن
marshalling
جمع اوری کردن
cull
جمع اوری کردن
rake
جمع اوری کردن
marshall
جمع اوری کردن
to get in
جمع اوری کردن
get in
جمع اوری کردن
raking
جمع اوری کردن
collecting
جمع اوری کردن
compile
جمع اوری کردن
to beat up for
جمع اوری کردن
compiled
جمع اوری کردن
collections
جمع اوری کردن
collects
جمع اوری کردن
massing
جمع اوری کردن
collection
جمع اوری کردن
musters
جمع اوری کردن
masses
جمع اوری کردن
mass
جمع اوری کردن
to round up
جمع اوری کردن
floral tributes
گلی که بطور پیشکشی یاروی جنازهای نثارکنند
rallies
دوباره جمع اوری کردن
raise money
جمع اوری کردن پول
rallied
دوباره جمع اوری کردن
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
scrounged
علیق جمع اوری کردن
scrounges
علیق جمع اوری کردن
scrounging
علیق جمع اوری کردن
deposit collection
جمع اوری کردن زباله ها
convocate
احضارکردن جمع اوری کردن
scrounge
علیق جمع اوری کردن
vernalize
میوه اوری را تسریع کردن
rally
دوباره جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
stacked
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks
جمع اوری و منظم کردن وسایل
ingross
جمع اوری کردن نیروی خودی
stack
جمع اوری و منظم کردن وسایل
levy
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
reaping
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
جمع اوری کردن بدست اوردن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
levying
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levies
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levied
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
reaped
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps
جمع اوری کردن بدست اوردن
reintegrate
دوباره جمع اوری ومتحد کردن
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
stockpiled
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
regrouped
جمع شدن جمع اوری کردن
regroups
جمع شدن جمع اوری کردن
regrouping
جمع شدن جمع اوری کردن
regroup
جمع شدن جمع اوری کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
impecuniosity
بی پولی
impecuniousity
بی پولی
pocket
پولی
moneyed
پولی
pockets
پولی
moneyary
پولی
pecuniary
پولی
mercenaly
پولی
monetary
پولی
venal
پولی
polyethylene
پولی اتیلن
money wage
مزد پولی
real
غیر پولی
monetary school
مکتب پولی
monetary sector
بخش پولی
reconvert
پولی را مجدداتسعیرکردن
pecuniary liability
ضمانت پولی
loose pulley
پولی هرزگرد
backing
پشتوانه پولی
tight money
کنترل پولی
monetary control
نظارت پولی
polymyxin
پولی میکسین
polywag
پولی واگ
pay patient
مریض پولی
money matters
امور پولی
monetary economy
اقتصاد پولی
monetary control
کنترل پولی
monetary restriction
محدودیت پولی
monetary base
مبنای پولی
monetary assets
دارائیهای پولی
dealing for money
معاملات پولی
financial property
داراییهای پولی
unit of currency
واحد پولی
monetary system
سیستم پولی
monetary authorities
مقامات پولی
monetary reserves
ذخائر پولی
monetary convention
اتحاد پولی
monetary deflation
محدودیت پولی
monetary base
پایه پولی
monetary incentive
مشوق پولی
monetary inflation
تورم پولی
monetary instruments
ابزارهای پولی
monetary deflation
انقباض پولی
monetary expansion
توسعه پولی
monetary policy
سیاست پولی
monetary targets
اهداف پولی
monetary unit
واحد پولی
money illusion
توهم پولی
money illusion
خطای پولی
money order
حواله پولی
financial property
اموال پولی
monetary value
ارزش پولی
financial inventory
ذخایر پولی
money income
درامد پولی
money orders
حواله پولی
grooved pulley
پولی شیاردار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com