Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 24 (3 milliseconds)
English	Persian
input	پول بمیان نهاده
inputted	پول بمیان نهاده
Other Matches
interlard	بمیان اوردن
to come on the tapis	بمیان امدن
talking of ...	حال که صحبت از...... بمیان امد
ferial	مربوط بمیان هفته عیدی
interferes	پا بمیان گذاردن مداخله کردن
interfered	پا بمیان گذاردن مداخله کردن
interfere	پا بمیان گذاردن مداخله کردن
theses	نهاده
thesis	نهاده
inputs	نهاده ها
antithesis	برابر نهاده
antitheses	برابر نهاده
variable input	نهاده متغیر
average input	نهاده متوسط
prepositions	حرف پیش نهاده
preposition	حرف پیش نهاده
founded	بنا نهاده شده
to drag in a subject	موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
He carried his life in his hand .	جانش را درکف نهاده بود
preformative	هجایا خرف پیش نهاده درزبانهای عبری وعربی
vibrators	دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator	دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com