Dictiornary-Farsi | پول به بهره گذار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
money lender	پول به بهره گذار


Other Matches

tontine	تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury	گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
transitions	گذار
over	گذار
transition	گذار
over-	گذار
legislatress	قانون گذار زن
shelver	در قفسه گذار
bypassing	کنار گذار
bypass	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
marker pen	علامت گذار
trend-setters	بدعت گذار
legiskative	قانون گذار
legator	میراث گذار
investor	سرمایه گذار
investors	سرمایه گذار
insurant	بیمه گذار
shelver	در تاقچه گذار
space bar	فاصله گذار
bailer	امانت گذار
trend-setter	بدعت گذار
blazer	علامت گذار
blazers	علامت گذار
contributory	خراج گذار
innovator	بدعت گذار
innovators	بدعت گذار
mark sense	نشان گذار
spotter	خال گذار
tapper	توپی گذار
pawnor	رهن گذار
transition state	حالت گذار
transition period	دوره گذار
transit time	زمان گذار
heretics	بدعت گذار
tracklayer	ریل گذار
auctioneers	حراج گذار
auctioneer	حراج گذار
swindlers	کلاه گذار
heretic	بدعت گذار
legislators	قانون گذار
legislator	قانون گذار
foundered	بنیان گذار
foundering	بنیان گذار
founders	بنیان گذار
legislatrix	قانون گذار زن
lienee	وثیقه گذار
impressionistic	برداشت گذار
zoogenic	بچه گذار
lowpass	پایین گذار
swindler	کلاه گذار
tracked layer	ریل گذار
legislative	قانون گذار
valuer	قیمت گذار
punctuator	نقطه گذار
demographic transition	گذار جمعیت
prizer	قیمت گذار
marker	نشان گذار
markers	نشان گذار
handler	دسته گذار
handlers	دسته گذار
oviparous	تخم گذار
outdoor recreation	گشت و گذار
dotter	نقطه گذار
coder	رمز گذار
pricer	قیمت گذار
valuers	قیمت گذار
deepositor	ودیعه گذار
depositor	امانت گذار
pledgor	رهن گذار
crossing site	محل گذار
differentiator	فرق گذار
pracitcable	گذار کردنی
discriminator	فرق گذار
founder	بنیان گذار
encoder	رمز گذار
insured	بیمه گذار
graduator	درجه گذار
pledgor	وثیقه گذار
accomodating	منت گذار
salvers	مرهم گذار
salver	مرهم گذار
grounder	پایه گذار
instaurator	بنیاد گذار
racers	مسابقه گذار
racer	مسابقه گذار
grounder	کار گذار
bailor	امانت گذار
assessor	خراج گذار
mortgagor	رهن گذار
grader	نمره گذار
nomographer	قانون گذار
minelayer	ناو مین گذار
minelayer	کشتی مین گذار
testator	شاهد میراث گذار
position control	پیچ مرکز گذار
subcaliber	تفنگ اثر گذار
spacebar	کلید فاصله گذار
net laying ship	کشتی تور گذار
miscreant	بدعت گذار خبیث
buoy tender	کشتی بویه گذار
buoy tender	ناو بویه گذار
dot generator	مولد خال گذار
burst gate	لامپ پیام گذار
free capital	سرمایه گذار پولی
depositor	ودیعه گذار مودع
mine layer	کشتی مین گذار
uniparous	هر باریک تخم گذار
truster	ودیعه گذار اعتباردهنده
dan layers	شناوه بویه گذار
dan runner	کشتی بویه گذار
pathfinders	هواپیمای علامت گذار مسیر
parentheses free nataton	نشان گذار بدون پرانتز
pathfinder	هواپیمای علامت گذار مسیر
spademan	نفر خرج گذار توپ
You are not pulling my leg , are you ?	نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
truster	باور کننده امانت گذار
to mince matters	از گفتن راستی فرو گذار کردن
diminishing marginal productivity	بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder	تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
loader	خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
encrypt	تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
encipher	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
nomothetes	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
exploited	بهره ده
gains	بهره
yielded	بهره
yields	بهره
efficient	بهره ور
portion	بهره
portions	بهره
interests	بهره
yield	بهره
interest	بهره
exploiter	بهره کش
productive	بهره زا
gain	بهره
gained	بهره
quotients	بهره
quotient	بهره
exploiters	بهره کش
efficiency	بهره
exploitation [utilization]	بهره برداری
exploitative character	منش بهره کش
utilisations	بهره برداری ها
optimising	بهره بردن
legal interest	بهره قانونی
divestment	بی بهره سازی
utilisation [British]	بهره برداری
divestiture	بی بهره سازی
dispossessor	بی بهره سازنده
usage	بهره برداری
usages	بهره برداری ها
using	بهره برداری
economic rent	بهره مالکانه
economic rent	بهره اقتصادی
utilizations	بهره برداری ها
deprival	بی بهره سازی
exploited class	طبقه بهره ده
passive debt	وام بی بهره
sweatshops	بهره کشخانه
sweatshop	بهره کشخانه
loan interest	بهره وام
voltage gain	بهره ولتاژ
transducer gain	بهره دگرسازی
rq	بهره تنفسی
resipatory quotient	بهره تنفسی
rate of interest	نرخ بهره
rat of interest	نرخ بهره
quantum yield	بهره کوانتومی
put out to interest	به بهره گذاشتن
pure interest	بهره خالص
lending rate	بهره - نزولپول
laser gain	بهره لیزر
exploiting class	طبقه بهره کش
factor payments	بهره وسود
interest	بهره [اقتصاد]
high interest	بهره گران
high interest	بهره سنگین
interest for delay	بهره دیرکرد
interest rate	نرخ بهره
productive work	کار بهره زا
interest	سودیا بهره
abuse	بهره کشی
divests	بی بهره کردن
divested	بی بهره کردن
abused	بهره کشی
abuses	بهره کشی
divest	بی بهره کردن
abusing	بهره کشی
accrued interest	بهره متعلقه
shared	بهره قسمت
advantage by illness	بهره بیماری
divesting	بی بهره کردن
depriving	بی بهره کردن
shares	بهره قسمت
lot	بهره قسمت