Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
English
Persian
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
Search result with all words
to overdose a patient
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
shoulders
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
Other Matches
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
wealth
زیادی
extremeness
زیادی
immoderacy
زیادی
intenseness
زیادی
greatness
زیادی
inordinacy
زیادی
profuseness
زیادی
profoundness
زیادی
greatly
به زیادی
excess
زیادی
overly
زیادی
heaviness
زیادی
undue
زیادی
superfluous
زیادی
muchness
زیادی
extras
زیادی
extra-
زیادی
extra
زیادی
intensity
زیادی
surplus
زیادی
surpluses
زیادی
abundance
زیادی
immensity
زیادی
redundance
زیادی
profoundly
زیادی
unduly
زیادی
frequentness
زیادی
excrescential
زیادی
immenseness
زیادی
infiniteness
زیادی
superfluity
زیادی
enormousness
زیادی
nimiety
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
excesses
زیادی
excessiveness
زیادی
supervacaneous
زیادی
numerousness
زیادی
excrescent
زیادی
hugeness
زیادی
gaudery
پیرایههای زیادی
hyperacidity
زیادی اسید
inordinateness
زیادی بی اندازگی
for long
مدت زیادی
clog
زیادی پرکردن
distichiasis
مژگان زیادی
outgrowth
گوشت زیادی
overblance
زیادتی زیادی
over production
محصول زیادی
fuzz ball
گوشت زیادی
interleaf
برگ زیادی
largely
تا درجه زیادی
riffraff
زیادی توده
increscent
زیادی توسعه
clogged
زیادی پرکردن
overweight
وزن زیادی
exorbitance
زیادی افراط
clogs
زیادی پرکردن
to a degree
تادرجه زیادی
extensiveness
کثرت زیادی
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
growth
گوشت زیادی تومور
it was a
مبلغ زیادی بود
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
growths
گوشت زیادی تومور
oversale
پیش فروش زیادی
extra-
موضوعی که زیادی است
odd come short
زیادی باقی مانده
excesses
مقدار زیادی از چیزی
extra
موضوعی که زیادی است
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
extras
موضوعی که زیادی است
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
exairesis
برش اندام زیادی
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
long a go
مدت زیادی پیش
long ago
مدت زیادی پیش
excess
مقدار زیادی از چیزی
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
many of them
عده زیادی از انها
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
quite a number of people
عده زیادی از مردم
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
so
خیلی باین زیادی
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
surcharge
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
polyposis
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
surcharges
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
A big crowd surged into the streets.
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
To stint . To be cheese - paring .
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
trouty
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
hard wheat
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
I cant see much difference in them.
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
mass meeting
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
all-rounder
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
big fill
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointer
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
air mass
جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
pointers
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
multifunction
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
retention area
قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
VHD
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
hi res graphics
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Chad
محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
cleanest
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleaned
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
clean
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
demagnetize
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
cleans
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
highs
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com