Dictiornary-Farsi | پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
He is in the money.	پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )


Other Matches

well fixed	ثروتمند
well to do	ثروتمند
well heeled	ثروتمند
well off	ثروتمند
well-heeled	ثروتمند
well-off <idiom>	ثروتمند
tycoons	ثروتمند بزرگ
affluent society	جامعه ثروتمند
fortune hunter	درطلب زن ثروتمند
multi-millionaire	بسیار ثروتمند
plutocracies	طبقه ثروتمند
well-to-do <idiom>	بسیار ثروتمند
tycoon	ثروتمند بزرگ
plutocracy	طبقه ثروتمند
multi-millionaires	بسیار ثروتمند
wealthy	ثروتمند چیز دار
wealthiest	ثروتمند چیز دار
as rich as Croesus <idiom>	مثل قارون [ثروتمند]
wealthier	ثروتمند چیز دار
oil rich countries	کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
silver spoon	ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
very little	خیلی کم
damn	خیلی
highly	خیلی
dammit	خیلی
ten	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
to a large extent	خیلی
very	خیلی
many	خیلی
villainous	خیلی بد
for long	خیلی
far and away	خیلی
routh	خیلی
not a few	خیلی ها
in large quantities	خیلی خیلی
dumpiness	خیلی
copious	خیلی
dead slow	خیلی اهسته
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
pitch-black	خیلی سیاه
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
corking	خیلی زیبا
toploftiness	خیلی متکبر
too tough	خیلی سفت
piping hot	خیلی داغ
far	زیاد خیلی
precise	خیلی دقیق
as good as	خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
at most	خیلی باشد
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
benedicite	خیلی خوب
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
by leaps and bounds	خیلی تند
before you can say knife	خیلی زود
jolly	بذله گو خیلی
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
pitch black	خیلی سیاه
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
raff	خیلی زیاد
primely	خیلی خوب
precisian	خیلی دقیق
pixilated	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
bone dry	خیلی خشک
overstrung	خیلی حساس
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
number one	خیلی خوب
ritzy	خیلی شیک
rotundily	چاقی خیلی
ultraconservative	خیلی محتاط
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
superrabundant	خیلی زیاد
very light	خیلی سبک
subminiature	خیلی کوچک
span new	خیلی تازه
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
many people	خیلی از مردم
iam in bad	خیلی محتاجم
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
immensurable	خیلی قدیم
in no time	خیلی زود
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
it is very easily done	خیلی به اسانی
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
He is a loose card .	خیلی ول است
giantess	زن خیلی قدبلند
great <adj.>	خیلی خوب
stentorian	خیلی بلند
whopping	خیلی بزرگ
decrepit	خیلی پیر
immediate	خیلی فوری
superabundant	خیلی زیاد
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
Many thanks!	خیلی ممنون!
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
faraway	خیلی دور
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
high	خیلی بزرگ
frequently	خیلی اوقات
quaint	خیلی فریف
wells	خیلی خوب
well	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
raucous	خیلی نامرتب
highest	خیلی بزرگ
highs	خیلی بزرگ
often <adv.>	خیلی از اوقات
fortissimo	خیلی بلند
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
extras	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extra	بسیار خیلی
exceeding	خیلی زیاد
infinitely	خیلی زیاد
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
often	خیلی اوقات
seldom	خیلی کم ندرتا
whacking	خیلی بزرگ
lots	خیلی زیاد
oodles	خیلی زیاد
whackings	خیلی بزرگ
hand and glove	خیلی صمیمی
niftier	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
once in the blue moon	خیلی بندرت
confidential	خیلی محرمانه
precipitating	خیلی سریع
cool <adj.>	خیلی خوب
precipitates	خیلی سریع
awesome <adj.>	خیلی خوب
precipitated	خیلی سریع
extreme	خیلی زیاد
pluperfect	خیلی عالی
precipitate	خیلی سریع
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
wicked <adj.>	خیلی خوب
Neanderthal	خیلی کهنه
ultramodern	خیلی جدید متجدد
mammoth task	وظیفه خیلی بزرگ
ultra	خیلی متعصب مافوق
not too expensive	خیلی گران نباشد.
It is too expensive.	خیلی گران است.
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.