English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Count the money to see if it is right. پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
Other Matches
how much do i owe you چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
more power to your elbow خدازور بازو بشما بدهد
i say ببین
look here ببین
lo ببین
beholding ببین اینک
behold ببین اینک
beholds ببین اینک
Now get this straight. گوشهایت را خوب با ؟ کن ببین چه می گویم
See if you can regulate the expenditures . ببین می توانی هزینه ها رامنظم کنی
You mark my words . ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
See if you can unite the dead knot . ببین این گره کور را می توانی باز کنی
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
correcting درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
correct درست
practicable <adj.> درست
properly درست
righted درست
orthodox درست
proper <adj.> درست
exact <adj.> درست
correct <adj.> درست
accurate [correct] <adj.> درست
just درست
authentic درست
exactly درست
integral درست
whole درست
straight درست
straighter درست
right درست
useful <adj.> درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
incorrect نا درست
righting درست
even هم درست
valid درست
exacts درست
exacted درست
conscionable درست
out and out درست
suitable <adj.> درست
aright درست
by fits and starts درست
by the square درست
straightest درست
practical <adj.> درست
accurate درست
straightforward درست
purpose-built <adj.> درست
purposeful <adj.> درست
purposive <adj.> درست
exact درست
indefectible درست
proper درست
entire درست
veracious درست
perfected درست
perfecting درست
perfect درست
corrects درست
plain dealing درست
legitimating درست
clears درست
clearer درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
out-and-out درست
right as nails درست
convenient <adj.> درست
functional <adj.> درست
Quite [so] ! درست!
right as a trivet تن درست
right as a trivet درست
smack dab درست
clear درست
legitimates درست
clearest درست
legitimated درست
true <adj.> درست
real <adj.> درست
well advised درست
perfects درست
in a entireness of state درست
orthographically درست
sock درست
legitimately درست
inviolate درست
in order درست
true درست
legitimate درست
truer درست
genuine درست
incorrupt درست
truest درست
behaves درست رفتارکردن
fecit درست کرده
integers چیز درست
behaving درست رفتارکردن
mishears درست نشنیدن
get up درست شدن
fettle درست کردن
behave درست رفتارکردن
behaved درست رفتارکردن
land درست به هدف
fashioned درست کردن
mishearing درست نشنیدن
to put to rights درست کردن
makes درست کردن
mishear درست نشنیدن
fashion درست کردن
make درست کردن
misheard درست نشنیدن
to cleanvp درست کردن
set in order درست کردن
fix up درست کردن
framable درست کردنی
plumb درست عینا
misbehaving درست رفتارنکردن
misbehaves درست رفتارنکردن
misbehaved درست رفتارنکردن
misbehave درست رفتارنکردن
framed درست شده
upright درست درستکار
I didnt quite get it. درست نفهمیدم
an a translation ترجمه درست
misunderstood درست نفهمیدن
misunderstands درست نفهمیدن
in good time <idiom> درست سر وقت
spitting image <idiom> درست مثل
entire درست یکپارچه
trustworthy موثق درست
due درست کاملا"
right-minded درست اندیشی
likelihood درست نمایی
fair shake <idiom> رفتار درست
misapprehends درست نفهمیدن
misapprehending درست نفهمیدن
misapprehended درست نفهمیدن
misapprehend درست نفهمیدن
right minded درست اندیشی
on the button <idiom> درست سر موقع
fashions درست کردن
misunderstand درست نفهمیدن
concocts درست کردن
build درست کردن
buildings درست کردن
builds درست کردن
divination حدس درست
integer عدد درست
fabricating درست کردن
fabricates درست کردن
fabricated درست کردن
fabricate درست کردن
integer چیز درست
entire leaf برگ درست
mistook درست نفهمیدن
to set in order درست کردن
dead astern درست پاشنه
dead ahead درست سینه
concocting درست کردن
concocted درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com