Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (9 milliseconds)
English
Persian
afoot
پیاده
infantry
پیاده
pedestrian
پیاده
pedestrians
پیاده
dismounted
پیاده
foot infantry
پیاده
foot slogger
پیاده
impledge
پیاده
infantry man
پیاده
on of
پیاده
pignorate
پیاده
Other Matches
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
pavements
پیاده رو
sidewalks
پیاده رو
side walk
پیاده رو
footer
پیاده رو
sidewalk
پیاده رو
footpath
پیاده رو
pavement
پیاده رو
walkways
پیاده رو
footpaths
پیاده رو
path
پیاده رو
paths
پیاده رو
walk
پیاده رو
foot bridge
پل پیاده رو
pedestrian bridge
پل پیاده رو
footway
پیاده رو
walks
پیاده رو
foot bank
پیاده رو
ganway
پل پیاده رو
walked
پیاده رو
walkway
پیاده رو
peripatetic
پیاده رو
alight
پیاده شدن
skirmisher
پیاده نظام
kerb
جدول پیاده رو
kerbs
حاشیه پیاده رو
to pad aroad
پیاده رفتن
dismounts
پیاده کردن
kerb
حاشیه پیاده رو
kerbs
جدول پیاده رو
set down
پیاده کردن
take down
پیاده کردن
wayfarers
مسافر پیاده
alighted
پیاده شدن
footpad
راهزن پیاده
alighting
پیاده شدن
alights
پیاده شدن
to go on foot
پیاده رفتن
to get off
پیاده شدن از
pawned
پیاده شطرنج
pawning
پیاده شطرنج
pawns
پیاده شطرنج
pawn
پیاده شطرنج
wayfarer
مسافر پیاده
to pad it
پیاده رفتن
foot slugger
سرباز پیاده
demodulator
پیاده کننده
demodulation
پیاده کردن
impledge
پیاده شطرنج
infantry man
سرباز پیاده
knight of the road
راهزن پیاده
banquette
نیمکت پیاده رو
armored infantry
پیاده مکانیزه
disassemble
پیاده کردن
grabby
سرباز پیاده
foot passenger
پیاده پا رهسپار
foot passenger
مسافر پیاده
foot infantry
پیاده نظام
footsoldier
سرباز پیاده
ganger
مسافر پیاده
dismantlement
پیاده کردن
disembarkation
پیاده شدن
get down
پیاده شدن
armored infantry
پیاده زرهی
on foot
پای پیاده
promotion
ترفیع پیاده
pedestrianism
پیاده روی
pignorate
پیاده شطرنج
regiment of f.
هنگ پیاده
footbridges
پل پیاده روی
footbridges
پل پیاده روها
footbridge
پل پیاده روی
footbridge
پل پیاده روها
promotions
ترفیع پیاده
mechanized
پیاده زرهی
hike
پیاده روی
on foot
به صورت پیاده
pedestrian crossings
گذرگاه پیاده
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
infantry
سرباز پیاده
infantry
پیاده نظام
hiking
پیاده روی
hikes
پیاده روی
hiked
پیاده روی
rifle man
سرباز پیاده
pad
دزد پیاده
hump
پیاده روی
humping
پیاده روی
humps
پیاده روی
disembark
پیاده کردن
disembark
پیاده شدن
disembarked
پیاده کردن
disembarked
پیاده شدن
disembarking
پیاده کردن
disembarking
پیاده شدن
disembarks
پیاده کردن
walkabouts
گردش پیاده
zebra crossing
خط عابر پیاده
dismantles
پیاده کردن
counterpawn
پیاده متقابل
implementation
پیاده سازی
dismantled
پیاده کردن
dismantle
پیاده کردن
to walk . To go on foot.
پیاده رفتن
pads
دزد پیاده
disembarks
پیاده شدن
walkabouts
مسافرت پیاده
walkabout
گردش پیاده
turnable foot bridge
پل پیاده رو گردان
torero
گاوباز پیاده
to ride shanks's mare
پیاده رفتن
dismantling
پیاده کردن
zebra crossings
خط عابر پیاده
dismounting
پیاده کردن
walkabout
مسافرت پیاده
to pad the hoof
پیاده رفتن
wayfaring
پیاده روی
dismount
پیاده کردن
unset
پیاده کردن
walks
گردش پیاده گردشگاه
land vi
پیاده شدن رسیدن
mechanized infantry
یکان پیاده مکانیزه
walked
گردش پیاده گردشگاه
administrative landing
پیاده شدن اداری
janizary
سرباز پیاده نظام
dismantles
پیاده کردن موتور
isolani
پیاده ایزوله شطرنج
beaching party
گروه پیاده شونده
advanced pawn
پیاده پیش رفته
landing beach
ساحل پیاده شدن
landing forces
نیروهای پیاده شونده
light infantry
پیاده نظام سبک
walk
گردش پیاده گردشگاه
night landing
پیاده شدن درساحل در شب
deplane
از هواپیما پیاده شدن
landing craft tank
ناو تانک پیاده کن
light infantry
پیاده سبک اسلحه
landing craft assault
قایق نیرو پیاده کن
dismantled
پیاده کردن موتور
dismantle
پیاده کردن موتور
to drop someone off
کسی را پیاده کرن
dogface
سرباز پیاده نظام
dosmount command
فرمان پیاده کردن
dough boy
سرباز پیاده نظام
arcade
پیاده روی سرپوشیده
fee pawn
پیاده ازاد شطرنج
foot soldier
سرباز پیاده نظام
drill marching
تمرین پیاده روی
in step
با سرعت پیاده روی
grabby
نفر پیاده نظام
pedestrianises
پیاده روی کردن
doughboy
سرباز پیاده نظام
pads
پیاده سفر کردن
disassembly
پیاده کردن موتور
shin
پیاده وباسرعت رفتن
pad
پیاده سفر کردن
shins
پیاده وباسرعت رفتن
at walking pace
با سرعت پیاده روی
four powns attack
حمله چهار پیاده
dismounting
از اسب پیاده شدن
setting out
پیاده کردن مسیر
setting out
پیاده کردن نقشه
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
جلوگیری لبه پیاده رو
curb
جلوگیری لبه پیاده رو
mush
پیاده در برف سفرکردن
dismounting
پیاده کردن یا شدن
staking
پیاده کردن مسیر
poisoned pawn
پیاده زهراگین یا مسموم
I wI'll get off here.
اینجا پیاده می شوم
To implement a project.
طرحی را پیاده کردن
shoring
پیاده شدن در ساحل
system implementation
پیاده سازی سیستم
unmounted
سوار نشده پیاده
dismounts
از اسب پیاده شدن
dismounts
پیاده کردن یا شدن
dismount
پیاده کردن یا شدن
dismount
از اسب پیاده شدن
pedestrianizing
پیاده روی کردن
pedestrianizes
پیاده روی کردن
pedestrianized
پیاده روی کردن
pedestrianize
پیاده روی کردن
pedestrianising
پیاده روی کردن
pedestrianised
پیاده روی کردن
treadway
پل برای عناصر پیاده
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
landing ship
ناو نیرو پیاده کن
infantrymen
جمعی پیاده نظام
pawn push
پیاده رانی شطرنج
pathways
خط سیر جاده پیاده رو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com