Dictiornary-Farsi | پیاده زرهی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
mechanized	پیاده زرهی
armored infantry	پیاده زرهی


Other Matches

armor protection	حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
disembarkation	به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain	از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier	سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
armor	زرهی
antitank	ضد زرهی
armoring	زرهی
armorial	زرهی
rmour	زرهی
armored	زرهی
armour	زرهی کردن
shelling	زرهی پوشش
armored vehicle	خودروی زرهی
sheathed cable	کابل زرهی
armor	زرهی کردن
armor	رسته زرهی
armor group	گروه زرهی
armor plate	ورق زرهی
armored cavalry	سوار زرهی
shells	زرهی پوشش
shell	زرهی پوشش
armor protection	حفافت زرهی
armored artillery	توپخانه زرهی
cavalry	سوار زرهی
secondary landing	منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
panzer	لشگر زرهی المانی
armor plate	حفاظ یا پوشش زرهی
armored reconnaissance vehicle	خودروی شناسایی زرهی
composite armor	نیروی زرهی مرکب
light armor	وسایل زرهی سبک
armor sweep	عملیات پاکسازی زرهی
armor plate rolling mill	دستگاه نورد ورق زرهی
armor plate planer	ماشین رنده ورق زرهی
coil up	جمع شدن ستون زرهی
achievement of arms	مجموعه ای از نشان های زرهی
tank recovery vehicle	خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
domes	کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome	کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
composite squadron	گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
landing group	گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauled	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul	پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
scout car	خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
sidewalk	پیاده رو
footpaths	پیاده رو
foot slogger	پیاده
pignorate	پیاده
infantry man	پیاده
foot infantry	پیاده
footpath	پیاده رو
sidewalks	پیاده رو
impledge	پیاده
peripatetic	پیاده رو
walkways	پیاده رو
ganway	پل پیاده رو
pavement	پیاده رو
on of	پیاده
pavements	پیاده رو
footway	پیاده رو
walkway	پیاده رو
pedestrian bridge	پل پیاده رو
pedestrian	پیاده
afoot	پیاده
dismounted	پیاده
infantry	پیاده
walks	پیاده رو
paths	پیاده رو
walked	پیاده رو
foot bank	پیاده رو
foot bridge	پل پیاده رو
side walk	پیاده رو
footer	پیاده رو
pedestrians	پیاده
walk	پیاده رو
path	پیاده رو
counterpawn	پیاده متقابل
grabby	سرباز پیاده
demodulation	پیاده کردن
wayfarers	مسافر پیاده
pawning	پیاده شطرنج
wayfarer	مسافر پیاده
kerb	حاشیه پیاده رو
kerb	جدول پیاده رو
kerbs	حاشیه پیاده رو
kerbs	جدول پیاده رو
armored infantry	پیاده مکانیزه
pawns	پیاده شطرنج
banquette	نیمکت پیاده رو
pawn	پیاده شطرنج
pawned	پیاده شطرنج
demodulator	پیاده کننده
ganger	مسافر پیاده
footbridges	پل پیاده روها
footbridges	پل پیاده روی
hiking	پیاده روی
hikes	پیاده روی
infantry	سرباز پیاده
foot slugger	سرباز پیاده
hiked	پیاده روی
hike	پیاده روی
foot passenger	پیاده پا رهسپار
promotion	ترفیع پیاده
foot passenger	مسافر پیاده
footbridge	پل پیاده روی
footbridge	پل پیاده روها
disassemble	پیاده کردن
promotions	ترفیع پیاده
pedestrian crossings	گذرگاه پیاده
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
footsoldier	سرباز پیاده
infantry	پیاده نظام
footpad	راهزن پیاده
disembarkation	پیاده شدن
dismantlement	پیاده کردن
foot infantry	پیاده نظام
disembark	پیاده کردن
to get off	پیاده شدن از
to go on foot	پیاده رفتن
to pad aroad	پیاده رفتن
to pad it	پیاده رفتن
to pad the hoof	پیاده رفتن
to ride shanks's mare	پیاده رفتن
torero	گاوباز پیاده
turnable foot bridge	پل پیاده رو گردان
unset	پیاده کردن
implementation	پیاده سازی
get down	پیاده شدن
regiment of f.	هنگ پیاده
rifle man	سرباز پیاده
humps	پیاده روی
humping	پیاده روی
hump	پیاده روی
set down	پیاده کردن
skirmisher	پیاده نظام
take down	پیاده کردن
wayfaring	پیاده روی
walkabout	مسافرت پیاده
pads	دزد پیاده
pad	دزد پیاده
dismantle	پیاده کردن
walkabout	گردش پیاده
dismantling	پیاده کردن
walkabouts	مسافرت پیاده
walkabouts	گردش پیاده
dismantles	پیاده کردن
zebra crossing	خط عابر پیاده
zebra crossings	خط عابر پیاده
dismantled	پیاده کردن
to walk . To go on foot.	پیاده رفتن
disembark	پیاده شدن
pignorate	پیاده شطرنج
on foot	به صورت پیاده
knight of the road	راهزن پیاده
on foot	پای پیاده
alighting	پیاده شدن
alighted	پیاده شدن
dismounts	پیاده کردن
alight	پیاده شدن
alights	پیاده شدن
dismount	پیاده کردن
dismounting	پیاده کردن
disembarked	پیاده کردن
disembarked	پیاده شدن
disembarking	پیاده کردن
disembarking	پیاده شدن
disembarks	پیاده کردن
disembarks	پیاده شدن
pedestrianism	پیاده روی
impledge	پیاده شطرنج
infantry man	سرباز پیاده
To implement a project.	طرحی را پیاده کردن
I wI'll get off here.	اینجا پیاده می شوم
land vi	پیاده شدن رسیدن
deplane	از هواپیما پیاده شدن
landing beach	ساحل پیاده شدن
janizary	سرباز پیاده نظام
infantryman	سرباز پیاده نظام
at walking pace	با سرعت پیاده روی
in step	با سرعت پیاده روی
system implementation	پیاده سازی سیستم
to drop someone off	کسی را پیاده کرن
landing craft assault	قایق نیرو پیاده کن
dough boy	سرباز پیاده نظام
four powns attack	حمله چهار پیاده
panel formwork	قالببندی پیاده شونده
pawn promotion	ترفیع پیاده شطرنج
pawn push	پیاده رانی شطرنج
pawn roller	پیاده رانی شطرنج
pedestrian guard rail	جانپناه برای پیاده رو
foot soldier	سرباز پیاده نظام
doughboy	سرباز پیاده نظام
drill marching	تمرین پیاده روی
fee pawn	پیاده ازاد شطرنج
poisoned pawn	پیاده زهراگین یا مسموم
shoring	پیاده شدن در ساحل
setting out	پیاده کردن مسیر
dosmount command	فرمان پیاده کردن