Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (3 milliseconds)
English
Persian
light infantry
پیاده نظام سبک
Search result with all words
infantryman
سرباز پیاده نظام
infantryman
جمعی پیاده نظام
infantrymen
سرباز پیاده نظام
infantrymen
جمعی پیاده نظام
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
infantry
پیاده نظام
infantry
رسته پیاده نظام
accompanying fire
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
air infantry
پیاده نظام محمول هوایی
dogface
سرباز پیاده نظام
dough boy
سرباز پیاده نظام
foot soldier
سرباز پیاده نظام
doughboy
سرباز پیاده نظام
foot guards
پیاده نظام های انگلستان
foot infantry
پیاده نظام
grabby
نفر پیاده نظام
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
janissary
ینی چری سرباز پیاده نظام
janizary
سرباز پیاده نظام
skirmisher
پیاده نظام
zouave
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
The infantry attacked in waves .
پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
Other Matches
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
dress left
از چپ نظام یا از راست نظام
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
left d.
نظام به چپ
chuck
سه نظام
chucked
سه نظام
systems
نظام
trends
نظام
trend
نظام
chucks
سه نظام
system
نظام
military
نظام
caste system
نظام کاستی
sensorium
نظام حسی
dragoon
سواره نظام
dragoons
سواره نظام
conscription
نظام وفیفه
military service
نظام وفیفه
cavalry
سواره نظام
phonology
نظام صوتی
social system
نظام اجتماعی
miniature system
خرده نظام
system dynamics
پویائی نظام
serfdom
نظام دهقانی
centralized system
نظام متمرکز
welfare system
نظام رفاهی
serfdom system
نظام سرفی
serfdom system
نظام رعیتی
double standard
نظام دو معیاری
horseman
سواره نظام
communism
نظام اشتراکی
incentive system
نظام تشویقی
class system
نظام طبقاتی
serfdom
نظام رعیتی
feudalism
نظام زمینداری
chuck wrench
اچار سه نظام
systematization
نظام دهی
price system
نظام قیمتی
military
مربوط به نظام
tax system
نظام مالیاتی
barter system
نظام تهاتری
taylorism
نظام تیلور
barter system
نظام پایاپای
the military profession
کار نظام
underdetermined system
نظام نامعین
accounting system
نظام حسابداری
banking system
نظام بانکداری
action system
نظام عمل
open system
نظام باز
value system
نظام ارزشها
musculature
نظام عضلانی
price system
نظام قیمت
systems analysis
نظام شناسی
capitalist system
نظام کاپیتالیسم
mixed system
نظام مختلط
mnemonic system
نظام یادیار
boring chuck
سه نظام مته
biosystem
نظام زیستی
biological system
نظام زیستی
binary system
نظام دو نمادی
modern system
نظام نوین
modern system
نظام جدید
agrarian system
نظام ارضی
regulations
نظام نامه
socialism
نظام اشتراکی
drill chuck
سه نظام مته
yeomanry
سواره نظام
dual price system
نظام دو قیمتی
landlordism
نظام اربابی
delusional system
نظام هذیانی
order
نظام معماری
cutter chuck
سه نظام فرز
man power
مشمولین نظام
horse
سواره نظام
dynamic system
نظام پویا
economic system
نظام اقتصادی
exemption
معافی نظام
household system
نظام تولیدخانوادگی
serviced
نظام وفیفه
filing system
نظام بایگانی
jaw chuck
سه نظام فک دار
factory system
نظام کارخانهای
service
نظام وفیفه
code
نظام نامه
educational system
نظام اموزشی
credit system
نظام اعتباری
communist system
نظام کمونیستی
household system
نظام خانوادگی
chucked
دستگاه نظام
hand operated chuck
سه نظام دستی
colonial system
نظام استعماری
collectivism
نظام اشتراکی
chuck
صفحه نظام
cognitive system
نظام شناختی
chuck
دستگاه نظام
closed system
نظام بسته
systems
نظام سیستم
chucks
دستگاه نظام
conversational system
نظام محاورهای
mechanism of the organ
نظام تشکیلات
market system
نظام بازار
chucked
صفحه نظام
communication system
نظام ارتباطی
system
نظام سیستم
chucks
صفحه نظام
conscripts
مشمول نظام کردن
constitution
نظام نامه مزاج
free economic system
نظام اقتصاد ازاد
military service
خدمت نظام وفیفه
conscript
مشمول نظام کردن
right shoulder arms
فرمان ازراست نظام
constitutions
نظام نامه مزاج
gold backing system
نظام پشتوانه طلا
conscripting
مشمول نظام کردن
gold currency system
نظام پولی طلا
free market system
نظام بازار ازاد
selective service
خدمت داوطلبانه نظام
free enterprise system
نظام اقتصاد ازاد
gold standard
نظام پولی طلا
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
gold standard
نظام پایه طلا
closed system
نظام اقتصادی بسته
ironside
نام سواره نظام
societies
نظام اجتماعی گروه
society
نظام اجتماعی گروه
conscripted
مشمول نظام کردن
gold backing system
نظام پایه طلا
regressive tax system
نظام مالیاتی نزولی
dragonnades
بوسیله سواره نظام
normal interval
فرمان از جلو نظام
army regulation
نظام نامه ارتشی
desert from military service
فراری از خدمت نظام
bimetallism
نظام پولی دو فلزی
conscription law
قانون نظام وفیفه
capitalist system
نظام سرمایه داری
commercial banking system
نظام بانکداری تجارتی
caste system
نظام طبقهای منفصل
merit system
نظام شایستگی نگر
cavalry unit
یکان سوار نظام
chuck lathe
سه نظام ماشین تراش
drill socket
[مخروطی سه نظام مته]
effective tax system
نظام موثر مالیاتی
phylarch
فرمانده سواره نظام
regressive tax system
نظام مالیاتی کاهنده
rationing system
نظام سهمیه بندی
rationing system
نظام جیره بندی
quota system
نظام سهمیه بندی
proportional tax system
نظام مالیات تناسبی
foreign value system
نظام ارزشی بیگانه
progressive tax system
نظام مالیات تصاعدی
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
extended family system
نظام فامیلی گسترده
planning system
نظام برنامه ریزی
exchange rate system
نظام نرخ ارز
electrically operated chuck
سه نظام با عملکرد الکتریکی
clamping chuck
سه نظام بست دار
cosmologies
نظام عالم وجود
simultaneous equation system
نظام معادلات همزمانی
cosmos
نظام عالم وجود
wage system
نظام پرداخت دستمزد
voting system
نظام رای گیری
voluntaryist
مخالف نظام وفیفه
to enter the military
داخل نظام شدن
to bear arms
خدمت نظام کردن
systems approach
رویکرد نظام نگر
systematized delusions
هذیانهای نظام یافته
social security system
نظام تامین اجتماعی
slackers
فراری ازخدمت نظام
slacker
فراری ازخدمت نظام
monarchical
هواداری نظام شاهی
cosmology
نظام عالم وجود
national service
خدمت نظام وظیفه
buck
دولادولا رفتن سواره نظام
bucks
دولادولا رفتن سواره نظام
price support system
نظام قیمتهای حمایت شده
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
open ranks
گسترش باز درسواره نظام
equites
سواره نظام صاحب امتیاز
dragoons
سواره نظام راهدایت کردن
dragoon
سواره نظام راهدایت کردن
cornetcy
پرچم داری سواره نظام
draftee
احضار شده به خدمت نظام
yeomanry
سواره نظام سرباز داوطلب
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
liability to military service
مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
against the tide
<adv.>
مخالف نظام عمومی
[اصطلاح مجازی]
regulation
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
monarchical
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com