English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
demodulator پیاده کننده
Search result with all words
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
capped pawn پیاده مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
Other Matches
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
pavements پیاده رو
paths پیاده رو
ganway پل پیاده رو
foot bank پیاده رو
foot bridge پل پیاده رو
pedestrian bridge پل پیاده رو
infantry man پیاده
pavement پیاده رو
walkway پیاده رو
sidewalks پیاده رو
sidewalk پیاده رو
on of پیاده
peripatetic پیاده رو
dismounted پیاده
impledge پیاده
pignorate پیاده
side walk پیاده رو
walkways پیاده رو
footer پیاده رو
walks پیاده رو
footpath پیاده رو
footway پیاده رو
pedestrian پیاده
foot slogger پیاده
pedestrians پیاده
afoot پیاده
foot infantry پیاده
path پیاده رو
footpaths پیاده رو
walked پیاده رو
walk پیاده رو
infantry پیاده
alighted پیاده شدن
alighting پیاده شدن
alights پیاده شدن
promotion ترفیع پیاده
wayfaring پیاده روی
dismounts پیاده کردن
dismounting پیاده کردن
set down پیاده کردن
footsoldier سرباز پیاده
pedestrianism پیاده روی
wayfarers مسافر پیاده
wayfarer مسافر پیاده
pawns پیاده شطرنج
pawning پیاده شطرنج
pawned پیاده شطرنج
pawn پیاده شطرنج
get down پیاده شدن
zebra crossings خط عابر پیاده
zebra crossing خط عابر پیاده
walkabouts گردش پیاده
walkabouts مسافرت پیاده
walkabout گردش پیاده
walkabout مسافرت پیاده
kerbs جدول پیاده رو
kerbs حاشیه پیاده رو
kerb جدول پیاده رو
kerb حاشیه پیاده رو
alight پیاده شدن
counterpawn پیاده متقابل
pedestrian crossings گذرگاه پیاده
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
to walk . To go on foot. پیاده رفتن
infantry سرباز پیاده
disembark پیاده کردن
disembark پیاده شدن
disembarked پیاده کردن
mechanized پیاده زرهی
ganger مسافر پیاده
hiked پیاده روی
pads دزد پیاده
pad دزد پیاده
hiking پیاده روی
hump پیاده روی
humping پیاده روی
humps پیاده روی
infantry پیاده نظام
disembarking پیاده کردن
foot slugger سرباز پیاده
disembarked پیاده شدن
promotions ترفیع پیاده
pignorate پیاده شطرنج
footpad راهزن پیاده
rifle man سرباز پیاده
dismount پیاده کردن
hike پیاده روی
disembarking پیاده شدن
disembarks پیاده کردن
foot infantry پیاده نظام
disembarks پیاده شدن
foot passenger مسافر پیاده
foot passenger پیاده پا رهسپار
regiment of f. هنگ پیاده
hikes پیاده روی
dismantles پیاده کردن
unset پیاده کردن
disembarkation پیاده شدن
dismantlement پیاده کردن
to ride shanks's mare پیاده رفتن
to pad the hoof پیاده رفتن
footbridge پل پیاده روها
to pad it پیاده رفتن
to pad aroad پیاده رفتن
footbridge پل پیاده روی
footbridges پل پیاده روها
to go on foot پیاده رفتن
torero گاوباز پیاده
armored infantry پیاده زرهی
dismantling پیاده کردن
dismantle پیاده کردن
infantry man سرباز پیاده
turnable foot bridge پل پیاده رو گردان
disassemble پیاده کردن
dismantled پیاده کردن
take down پیاده کردن
impledge پیاده شطرنج
implementation پیاده سازی
footbridges پل پیاده روی
to get off پیاده شدن از
armored infantry پیاده مکانیزه
demodulation پیاده کردن
banquette نیمکت پیاده رو
skirmisher پیاده نظام
grabby سرباز پیاده
knight of the road راهزن پیاده
on foot پای پیاده
on foot به صورت پیاده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
curb جلوگیری لبه پیاده رو
dismount پیاده کردن یا شدن
dismantling پیاده کردن موتور
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
landing beach ساحل پیاده شدن
administrative landing پیاده شدن اداری
pathways خط سیر جاده پیاده رو
light infantry پیاده نظام سبک
poisoned pawn پیاده زهراگین یا مسموم
advanced pawn پیاده پیش رفته
land vi پیاده شدن رسیدن
I wI'll get off here. اینجا پیاده می شوم
dismantles پیاده کردن موتور
curbs جلوگیری لبه پیاده رو
walks گردش پیاده گردشگاه
fee pawn پیاده ازاد شطرنج
curbing جلوگیری لبه پیاده رو
To implement a project. طرحی را پیاده کردن
curbed جلوگیری لبه پیاده رو
treadway پل برای عناصر پیاده
isolani پیاده ایزوله شطرنج
to drop someone off کسی را پیاده کرن
infantry رسته پیاده نظام
deplane از هواپیما پیاده شدن
mush پیاده در برف سفرکردن
shins پیاده وباسرعت رفتن
shin پیاده وباسرعت رفتن
landing craft tank ناو تانک پیاده کن
landing craft assault قایق نیرو پیاده کن
landing forces نیروهای پیاده شونده
walked گردش پیاده گردشگاه
walk گردش پیاده گردشگاه
staking پیاده کردن مسیر
system implementation پیاده سازی سیستم
landing ship ناو نیرو پیاده کن
pad پیاده سفر کردن
janizary سرباز پیاده نظام
pads پیاده سفر کردن
four powns attack حمله چهار پیاده
pathway خط سیر جاده پیاده رو
at walking pace با سرعت پیاده روی
dismounting از اسب پیاده شدن
pawn roller پیاده رانی شطرنج
unmounted سوار نشده پیاده
dismounts پیاده کردن یا شدن
dosmount command فرمان پیاده کردن
dismount از اسب پیاده شدن
pedestrianizing پیاده روی کردن
pedestrianizes پیاده روی کردن
pedestrianized پیاده روی کردن
pedestrianize پیاده روی کردن
dismounting پیاده کردن یا شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com