English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
fire message پیام اتش درخواست اتش کردن
Other Matches
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
InBox خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
challenge and reply ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
UA نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
speak for <idiom> درخواست کردن
demand درخواست کردن
plead with درخواست کردن
to make an application [to apply] درخواست کردن
demanded درخواست کردن
supplicate درخواست کردن
prayed درخواست کردن
solicited درخواست کردن
prays درخواست کردن
entreated درخواست کردن
entreating درخواست کردن
applies درخواست کردن
solicits درخواست کردن
soliciting درخواست کردن
apply درخواست کردن
praying درخواست کردن
applying درخواست کردن
pray درخواست کردن
demands درخواست کردن
solicit درخواست کردن
imploring درخواست کردن از
implores درخواست کردن از
implored درخواست کردن از
implore درخواست کردن از
entreat درخواست کردن
entreats درخواست کردن
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
pleaded در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
anagram استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
to a oneself for help درخواست کمک کردن
bones خواستن درخواست کردن
boning خواستن درخواست کردن
boned خواستن درخواست کردن
requisitioning درخواست رسمی کردن
call for fire درخواست اتش کردن
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
requisitions درخواست رسمی کردن
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
requisitioned درخواست رسمی کردن
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
indent سفارش درخواست کردن
indenting سفارش درخواست کردن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
requisition درخواست رسمی کردن
bone خواستن درخواست کردن
indents سفارش درخواست کردن
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
encode کد کردن پیام
encodes کد کردن پیام
buries کد کردن پیام
burying کد کردن پیام
bury کد کردن پیام
polynomial code سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
applying درخواست کردن شامل حال بودن
applies درخواست کردن شامل حال بودن
apply درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
enciphere رمز کردن پیام
decode کشف کردن پیام
decoded کشف کردن پیام
encode رمز کردن پیام
decodes کشف کردن پیام
encodes رمز کردن پیام
ended کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
lean on <idiom> اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
clearer پیام کشف روشن کردن
clears پیام کشف روشن کردن
clear پیام کشف روشن کردن
clearest پیام کشف روشن کردن
requests تقاضا کردن درخواست کردن
requesting تقاضا کردن درخواست کردن
requested تقاضا کردن درخواست کردن
begged استدعا کردن درخواست کردن
begs استدعا کردن درخواست کردن
cry off تقاضا کردن درخواست کردن
beg استدعا کردن درخواست کردن
request تقاضا کردن درخواست کردن
petitioning دادخواهی کردن درخواست کردن
applying صدق کردن درخواست کردن
applies صدق کردن درخواست کردن
petition دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioned دادخواهی کردن درخواست کردن
apply صدق کردن درخواست کردن
petitions دادخواهی کردن درخواست کردن
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
codress procedure روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
deciphers کشف کردن پیام کشف رمز کردن
decipher کشف کردن پیام کشف رمز کردن
deciphered کشف کردن پیام کشف رمز کردن
decrypt کشف رمز کشف کردن پیام
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
claims درخواست
requesting درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
claimed درخواست
tendered درخواست
tender درخواست
tenderest درخواست
tendering درخواست
request درخواست
solicitation درخواست
appeals درخواست
requested درخواست
application درخواست
postulate درخواست
postulated درخواست
appeal درخواست
postulates درخواست
postulating درخواست
appealed درخواست
d. of a request در درخواست
claiming درخواست
claim درخواست
requests درخواست
applications درخواست
enquiry درخواست
requisition درخواست
suits درخواست
indent درخواست
indenting درخواست
indents درخواست
requisitioned درخواست
imploration درخواست
requistion for money درخواست
requisitions درخواست
requisitioning درخواست
suit درخواست
supplication درخواست
suited درخواست
demanded درخواست
demands درخواست
demand درخواست
declaration of intention درخواست تابعیت
fire message درخواست اتش
on call بنا به درخواست
stock requisition درخواست کالا
demandant درخواست کننده
requisition line خط درخواست اماد
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
demand code رمز درخواست
document number شماره درخواست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com