English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English Persian
consecutive پیاپی متوالی
Other Matches
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
succession پیاپی
serials پیاپی
successive پیاپی
consecutive پیاپی
successions پیاپی
serial پیاپی
serial access دستیابی پیاپی
serial correlation همبستگی پیاپی
biotic succession پیاپی زیستی
vomiturition استفراغ پیاپی
continuous reinforcement تقویت پیاپی
serial numbers شماره پیاپی
serializer پیاپی ساز
serial feeding خورش پیاپی
serial number شماره پیاپی
successively پیاپی پشت سر هم
uninterrupted متوالی
successive <adj.> متوالی
sequential متوالی
succedaneous متوالی
consecutive متوالی
sequential <adj.> متوالی
hand running متوالی
series متوالی
consecutive <adj.> متوالی
successive متوالی
continuous متوالی
sequential پی در پی متوالی
serial access memory حافظه با دستیابی پیاپی
accumulative sampling نمونه گیری پیاپی
consecutive number of the chart شماره پیاپی نقشه
bursts گروهی از خطاهای پیاپی .
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
reel متوالی پشت سر هم
reeled متوالی پشت سر هم
reeling متوالی پشت سر هم
reels متوالی پشت سر هم
sequence control کنترل متوالی
double دواسترایک متوالی
thud ضربههای متوالی
thudded ضربههای متوالی
thudding ضربههای متوالی
thuds ضربههای متوالی
sequence checking کنترل متوالی
doubled up دواسترایک متوالی
doubled دواسترایک متوالی
Successive Approximation تقریب متوالی
successive intervals فاصلههای متوالی
succedent متاخر متوالی
continuous error خطای متوالی
continuous data دادههای متوالی
successive objective هدفهای متوالی
bit stream بیتهای متوالی
successive متوالی مسلسل
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
meteoric shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
meteor shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
quick firer تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
serialized نوبتی کردن پیاپی ساختن
pepper فلفلی باضربات پیاپی زدن
peppering فلفلی باضربات پیاپی زدن
peppers فلفلی باضربات پیاپی زدن
serialising نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes نوبتی کردن پیاپی ساختن
garlands نیم پیچهای متوالی
successive reproductions method روش بازسازیهای متوالی
days on end چند روز متوالی
series resonant circuit مدار رزنانس متوالی
fusillade شلیک متوالی تیرباران
successive approximations method روش تقریبهای متوالی
pitapat با ضربههای تند و متوالی
garland نیم پیچهای متوالی
subalternate افسر جزء متوالی
method of successive approximations روش تقریبهای متوالی
sample size مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
continuous سیگنال آنالوگ که پیاپی تغییر میکند
Seven solid years. هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
rat a tat tat ضربات متوالی و تند زدن
the difference between the consecutive terms اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
coherent مرتب و دارای نظم متوالی
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
rat a tat ضربات متوالی و تند زدن
rat-a-tat ضربات متوالی و تند زدن
downpour فرو ریزی بارش متوالی
downpours فرو ریزی بارش متوالی
anaphora تکرار یک یا چند عبارت متوالی
KO's با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
continous متصل متوالی بدون وقفه
KO با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
rat a tat tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
pit a pat با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
rat a tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
mid span مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
surface interval فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
splice ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
spliced ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splices ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splicing ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
alliteration اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
tamp بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
sprocket چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
meiosis تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
defragmentation سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
data logging ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
bytes ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
byte ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
carriers حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
jabber سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbered سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbering سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbers سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
optical شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
perforations خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
sequential حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
lockout مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
lockouts مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
continuous strip imagery عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
permanent تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
word سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
worded سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
wraparound سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
continuous processor دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com