English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
bessel method پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
Other Matches
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
survey control سیستم کنترل نقشه برداری
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mapping نقشه برداری کردن
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
land surveying نقشه برداری
surveyed نقشه برداری
surveys نقشه برداری
survey نقشه برداری
topography نقشه برداری
surveying نقشه برداری
mapping نقشه برداری
surveying instrument الات نقشه برداری
surveying polygon شبکه نقشه برداری
tacheometer دوربین نقشه برداری
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
survey نقشه برداری زمینی
cadastral survey نقشه برداری زمینی
survey land نقشه برداری زمین
stencil plate الگوی نقشه برداری
flying levels خط تراز نقشه برداری
chain survey نقشه برداری زنجیری
surveys نقشه برداری زمینی
survey control کنترل نقشه برداری
topographical surveying نقشه برداری ارتفاعی
surveying error خطای نقشه برداری
surveying مساحی نقشه برداری
surveyers notebook دفتر نقشه برداری
surveying insatrument اسباب نقشه برداری
surveyed نقشه برداری زمینی
field survey نقشه برداری زمینی
surveying نقشه برداری ممیزی
ground survey نقشه برداری زمینی
aerial survey نقشه برداری هوایی
leveling staff ژالون نقشه برداری
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
survey control نقطه کنترل نقشه برداری
sight front دید جلو در نقشه برداری
relief نقشه برداری عوارض زمین
connection survey نقشه برداری منطقه ربط
back sight دید عقب در نقشه برداری
gunter's chain متر فلزی نقشه برداری
alidade یکی از وسایل نقشه برداری
line of sight مسیر دید در نقشه برداری
tribrach گهواره نصب دوربین نقشه برداری
geodetic control نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
assumed orientation توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
triangulation روش مثلث بندی در نقشه برداری
surveyed chart طرح تیر نقشه برداری شده
triangulation survey نقشه برداری به روش مثلث بندی
line offset method روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
hypsography نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
hydrography نقشه برداری از ابهای روی زمین
chorography نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
stadia points تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
geodetic surveying تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
intermediate sight توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
plane table سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
cadastral surveys عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
long base method روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
reticle تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
traingulation تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
redundancy نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
mosaic سیستم عکس برداری موزاییک
constant of the cone زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
Viewdata سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
xerography عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
hectograph ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
gains پیدا کردن
detected پیدا کردن
find پیدا کردن
to pluck up one's heart دل پیدا کردن
averages پیدا کردن
smell out با بو پیدا کردن
finds پیدا کردن
detect پیدا کردن
detecting پیدا کردن
to search out پیدا کردن
track پیدا کردن
detects پیدا کردن
averaging پیدا کردن
gain پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
gained پیدا کردن
pin point پیدا کردن
tracked پیدا کردن
to pick up پیدا کردن
acquire پیدا کردن
tracks پیدا کردن
averaged پیدا کردن
average پیدا کردن
to look up پیدا کردن
apron توقفگاه
stayed توقفگاه
garages توقفگاه
stay توقفگاه
aprons توقفگاه
parking place توقفگاه
day parker توقفگاه
stand توقفگاه
garge توقفگاه
garage توقفگاه
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to spring a leaguer رخنه پیدا کردن
dampened رطوبت پیدا کردن
liaise ارتباط پیدا کردن
to win fame شهرت پیدا کردن
dampening رطوبت پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
luff لنگر پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن به
to become a necessity لزوم پیدا کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
liaising ارتباط پیدا کردن
dampen رطوبت پیدا کردن
prove opplicable مصداق پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
dampens رطوبت پیدا کردن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
declining شیب پیدا کردن
tout خریدار پیدا کردن
equation of payments قاعده پیدا کردن
touted خریدار پیدا کردن
shield حفاظ پیدا کردن
touting خریدار پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. چاره پیدا کردن
preempt حق تقدم پیدا کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
qualifies شایستگی پیدا کردن
qualify شایستگی پیدا کردن
hade تمایل پیدا کردن
declines شیب پیدا کردن
declined شیب پیدا کردن
decline شیب پیدا کردن
converging تقارت پیدا کردن
converges تقارت پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن
converged تقارت پیدا کردن
converge تقارت پیدا کردن
touts خریدار پیدا کردن
shields حفاظ پیدا کردن
to think out با فکر پیدا کردن
stammers لکنت پیدا کردن
stammered لکنت پیدا کردن
to take umbra at رنجش پیدا کردن از
to work out something حل چیزی را پیدا کردن
stammer لکنت پیدا کردن
demonetize تنزل پیدا کردن
cabstand توقفگاه تاکسی
parking lot توقفگاه بی سقف
parking lots توقفگاه بی سقف
stand توقفگاه وضع
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com