English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
paean پیروزی نامه نوشتن
paeans پیروزی نامه نوشتن
Other Matches
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
paeans پیروزی نامه
paean پیروزی نامه
genealogize شجره نامه نوشتن
protocol مقاوله نامه نوشتن
protocols مقاوله نامه نوشتن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
dissertate پایان نامه تحصیلی نوشتن
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spellchecker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificates رضایت نامه شهادت نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
achievement پیروزی
triumphed پیروزی
victory پیروزی
conquests پیروزی
victories پیروزی
take پیروزی
takes پیروزی
triumph پیروزی
triumphing پیروزی
triumphs پیروزی
conquest پیروزی
score پیروزی
beats پیروزی
scored پیروزی
scores پیروزی
beat پیروزی
victoriousness پیروزی
win پیروزی
victoriously با پیروزی
wins پیروزی
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
steals پیروزی غیرمنتظره
V-sign علامت پیروزی
triumphal cloumn برج پیروزی
wins پیروزی برد
garrison finish پیروزی غیرمنتظره
win پیروزی برد
V-signs علامت پیروزی
conquers پیروزی یافتن بر
conquering پیروزی یافتن بر
conquer پیروزی یافتن بر
v day روز پیروزی
success پیروزی نتیجه
successes پیروزی نتیجه
steal پیروزی غیرمنتظره
victory stele لوح پیروزی
trophies یادگاری پیروزی
trophies نشان پیروزی
trophy یادگاری پیروزی
trophy نشان پیروزی
victory day روز پیروزی
nike الهه پیروزی
secure of victory مطمئن به پیروزی
winnable شایسته پیروزی
triumphal حاکی از پیروزی
win on points پیروزی با امتیاز
pull it out پیروزی در واپسین لحظات
sudden victory پیروزی در وقت اضافی
pewter جام پیروزی جایزه
win by knockout پیروزی با ناک اوت
achievements پیروزی کار بزرگ
triumphant فاتحانه فریاد پیروزی
triumphantly فاتحانه فریاد پیروزی
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
save the day <idiom> به پیروزی وموفقیت دست یافتن
shut out مانع پیروزی حریف شدن
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
palm نخل خرما نشانه پیروزی
palms نخل خرما نشانه پیروزی
pyrrhic victory پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
brushes دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
edge پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edges پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
streaks یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
head hunt بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
turn the tide <idiom> چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
outrunning منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
outrun منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outruns منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
die ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
pen نوشتن
pt down نوشتن
scrawl بد نوشتن
scrawled بد نوشتن
superscrible نوشتن
penned نوشتن
scrawls بد نوشتن
put down <idiom> نوشتن
scrawling بد نوشتن
to drive a pen or quill نوشتن
pens نوشتن
penning نوشتن
to put down نوشتن
scribble بد نوشتن
to set down نوشتن
inscribed نوشتن
inscribe نوشتن
set down نوشتن
scribbled بد نوشتن
scribbles بد نوشتن
to reduce to writing نوشتن
scribbling بد نوشتن
write head هد نوشتن
inscribes نوشتن
write نوشتن
inscribing نوشتن
indite نوشتن
writes نوشتن
annotate یادداشت نوشتن
table در فهرست نوشتن
annotating تفسیر نوشتن
annotating یادداشت نوشتن
annotating حاشیه نوشتن
annotates تفسیر نوشتن
annotates یادداشت نوشتن
annotate تفسیر نوشتن
annotated تفسیر نوشتن
annotates حاشیه نوشتن
annotated یادداشت نوشتن
annotated حاشیه نوشتن
tabled در فهرست نوشتن
tables در فهرست نوشتن
tabling در فهرست نوشتن
scroll کتیبه نوشتن
scrolls کتیبه نوشتن
enlist درفهرست نوشتن
enlisting درفهرست نوشتن
enlists درفهرست نوشتن
to write off به اسانی نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
read/write خواندن- نوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
pen خامه نوشتن
penned خامه نوشتن
write out به تفصیل نوشتن
write head نوک نوشتن
commentates تقریظ نوشتن
wirte only تنها نوشتن
note نت موسیقی نوشتن
pens خامه نوشتن
notes نت موسیقی نوشتن
penning خامه نوشتن
noting نت موسیقی نوشتن
tablets بر لوح نوشتن
annotate حاشیه نوشتن
prefacing دیباچه نوشتن
write-off زود نوشتن
itemized به اقلام نوشتن
write-offs زود نوشتن
commentate تقریظ نوشتن
commentated تقریظ نوشتن
itemize به اقلام نوشتن
commentating تقریظ نوشتن
itemising به اقلام نوشتن
autograph دستخط نوشتن
itemises به اقلام نوشتن
write off زود نوشتن
itemizes به اقلام نوشتن
write-ups به تفصیل نوشتن
write up به تفصیل نوشتن
editorializing سرمقاله نوشتن
editorializes سرمقاله نوشتن
editorialized سرمقاله نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com