English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English Persian
orinality پیروی ابتکار
Other Matches
gumption ابتکار
initiative ابتکار
initiatives ابتکار
ingenuity ابتکار
invention ابتکار
initiation ابتکار
originationu ابتکار
origination ابتکار
novation ابتکار
lash up ابتکار
contraption ابتکار
innovation ابتکار
innovations ابتکار
resource ابتکار
improvisation ابتکار
shift ابتکار
shifted ابتکار
shifts ابتکار
contraptions ابتکار
originality ابتکار
initiatives ابتکار عملیات
ingenuity قوه ابتکار
initiating ابتکار کردن
initiate ابتکار کردن
initiates ابتکار کردن
imagination انگاشت ابتکار
imaginations انگاشت ابتکار
initiated ابتکار کردن
authorship ابتکار اصل
venture ابتکار سوداگری
ventured ابتکار سوداگری
initiative ابتکار عمل
creativity قوه ابتکار
initiatives ابتکار عمل
initiative ابتکار عملیات
venturing ابتکار سوداگری
knack ابتکار زرنگی
shifty با ابتکار با تدبیر
ventures ابتکار سوداگری
shebang ابتکار تعبیه
industry پیشه و هنر ابتکار
industries پیشه و هنر ابتکار
creativeness قوه ابتکار افرینندگی
ingenious دارای قوه ابتکار
innovating ایین تازهای ابتکار کردن
innovates ایین تازهای ابتکار کردن
innovated ایین تازهای ابتکار کردن
innovate ایین تازهای ابتکار کردن
contraption تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
subsequent پیروی
amenableness پیروی
imitations پیروی
sequacity پیروی
imitation پیروی
following پیروی
subjection پیروی
The people wondered how the contraption worked. مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
pursuitmeter پیروی سنج
go by پیروی کردن از
conventionalism پیروی از رسوم
religiousness پیروی مذهب
conscientiousness پیروی وجدان
sensuousness پیروی جسمانی
conformance پیروی متابعت
to follow the example of پیروی کردن از
faddism پیروی از مد زودگذر
to do after پیروی کردن
listen پیروی کردن از
conforming پیروی کردن
conformed پیروی کردن
follow پیروی استنباط
conform پیروی کردن
followed پیروی کردن از
listens پیروی کردن از
listening پیروی کردن از
followed پیروی استنباط
follows پیروی کردن از
listened پیروی کردن از
follow پیروی کردن از
autonomy خود پیروی
sectarianism پیروی از یک فرقه
follows پیروی استنباط
law abidingness پیروی قانون
conforms پیروی کردن
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
heteronomy پیروی از قانون دیگری
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
isolationism پیروی از سیاست انزوا
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
Taoism پیروی از طریقت چینی
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
scientism پیروی از روش علمی
manichaeism پیروی از دین مانی
psychologism پیروی از اصول روانی
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
conventionality پیروی از سنت قدیم
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
probity پیروی دقیق از اصول
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
islamism پیروی از دین اسلام
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
initiative قدرت انجام عمل ابتکار عمل
initiatives قدرت انجام عمل ابتکار عمل
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
to indulge one's passions پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
platonize پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
drivers یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
theatricalism پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
episcopacy مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitate پیروی کردن کپیه کردن
imitated پیروی کردن کپیه کردن
imitates پیروی کردن کپیه کردن
imitating پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com