English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English Persian
theatricalism پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
Other Matches
theatergoer تماشاخانه رو
opera house تماشاخانه
theatres تماشاخانه
opera تماشاخانه
theater تماشاخانه
theaters تماشاخانه
theatre تماشاخانه
operas تماشاخانه
theatricalism تماشاخانه گرایی
theater تماشاخانه بازیگر خانه
theatrical وابسته به تماشاخانه تئاتری
theatre تماشاخانه بازیگر خانه
vomitoryt دراروپا مدخل تماشاخانه
theaters تماشاخانه بازیگر خانه
theatres تماشاخانه بازیگر خانه
theater in the round تماشاخانه دارای صحنه مدور
pecten پرده تماشاخانه یکجور صدف دو کپه
houselights نوری که در تماشاخانه بالای سر تماشاچیان را روشن میکند
theoric وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
ideologically مسلکی
ideological مسلکی
sectarianize با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
proselytism تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
amenableness پیروی
subsequent پیروی
imitations پیروی
imitation پیروی
subjection پیروی
sequacity پیروی
following پیروی
orinality پیروی ابتکار
sensuousness پیروی جسمانی
conventionalism پیروی از رسوم
pursuitmeter پیروی سنج
law abidingness پیروی قانون
conscientiousness پیروی وجدان
to follow the example of پیروی کردن از
religiousness پیروی مذهب
to do after پیروی کردن
go by پیروی کردن از
faddism پیروی از مد زودگذر
conformance پیروی متابعت
sectarianism پیروی از یک فرقه
follows پیروی کردن از
follow پیروی کردن از
follow پیروی استنباط
listens پیروی کردن از
listening پیروی کردن از
followed پیروی کردن از
listened پیروی کردن از
followed پیروی استنباط
follows پیروی استنباط
autonomy خود پیروی
listen پیروی کردن از
conforms پیروی کردن
conforming پیروی کردن
conformed پیروی کردن
conform پیروی کردن
psychologism پیروی از اصول روانی
isolationism پیروی از سیاست انزوا
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
Taoism پیروی از طریقت چینی
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
scientism پیروی از روش علمی
manichaeism پیروی از دین مانی
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
conventionality پیروی از سنت قدیم
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
probity پیروی دقیق از اصول
heteronomy پیروی از قانون دیگری
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
islamism پیروی از دین اسلام
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
to indulge one's passions پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
platonize پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitates پیروی کردن کپیه کردن
imitated پیروی کردن کپیه کردن
imitate پیروی کردن کپیه کردن
imitating پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com