Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
Other Matches
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
unionism
اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union
<adj.>
اتحادیه صنفی
trade union
اتحادیه صنفی
syndicate
اتحادیه صنفی
syndicates
اتحادیه صنفی
trade unions
اتحادیه صنفی
craft union
اتحادیه صنفی
trades unions
اتحادیه صنفی
non union
جدا از اتحادیه صنفی
trade unionist
عضو اتحادیه صنفی
trade unionists
عضو اتحادیه صنفی
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
probity
پیروی دقیق از اصول
psychologism
پیروی از اصول روانی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
sanitize
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
corporate
صنفی
commercial court
دادگاههای صنفی
guild socialism
سوسیالیسم صنفی
guild economy
اقتصاد صنفی
trade association
انجمن صنفی
trade price
قیمت صنفی
troop unit
یکان صنفی
trade association
تشکیلات صنفی
trade discount
تخفیف صنفی
insignia
درجه یا علامت صنفی نظامی
lingoes
زبان صنفی ومخصوص طبقه خاص
lingo
زبان صنفی ومخصوص طبقه خاص
imitations
پیروی
imitation
پیروی
subjection
پیروی
amenableness
پیروی
following
پیروی
sequacity
پیروی
subsequent
پیروی
sensuousness
پیروی جسمانی
conformed
پیروی کردن
conforming
پیروی کردن
conforms
پیروی کردن
law abidingness
پیروی قانون
go by
پیروی کردن از
sectarianism
پیروی از یک فرقه
conscientiousness
پیروی وجدان
conventionalism
پیروی از رسوم
listens
پیروی کردن از
listening
پیروی کردن از
follow
پیروی کردن از
to follow the example of
پیروی کردن از
orinality
پیروی ابتکار
religiousness
پیروی مذهب
faddism
پیروی از مد زودگذر
followed
پیروی کردن از
follows
پیروی استنباط
follows
پیروی کردن از
followed
پیروی استنباط
autonomy
خود پیروی
to do after
پیروی کردن
listened
پیروی کردن از
listen
پیروی کردن از
conform
پیروی کردن
conformance
پیروی متابعت
follow
پیروی استنباط
pursuitmeter
پیروی سنج
conventionality
پیروی از سنت قدیم
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
manichaeism
پیروی از دین مانی
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
islamism
پیروی از دین اسلام
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
Taoism
پیروی از طریقت چینی
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
scientism
پیروی از روش علمی
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
fraternities
اتحادیه
fraternity
اتحادیه
confederacies
اتحادیه
confederacy
اتحادیه
guilds
اتحادیه
guild
اتحادیه
federation
اتحادیه
league
اتحادیه
leagues
اتحادیه
unions
اتحادیه
union
اتحادیه
federations
اتحادیه
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
trade unions
اتحادیه تجاری
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
trade union
اتحادیه کارگری
union
<adj.>
اتحادیه کارگری
trade union
اتحادیه اصناف
customs union
اتحادیه گمرکی
wheels
اتحادیه ورزشی
union
اتحاد اتحادیه
unions
اتحاد اتحادیه
corporatism
صنف اتحادیه
trade union
اتحادیه بازرگانی
trade union
اتحادیه تجارتی
circuit
اتحادیه کنفرانس
trades unions
اتحادیه کارگری
trades unions
اتحادیه تجاری
trades unions
اتحادیه بازرگانی
trades unions
اتحادیه تجارتی
wheel
اتحادیه ورزشی
trades unions
اتحادیه اصناف
trade unions
اتحادیه اصناف
incorporator
کارمند اتحادیه
trade unions
اتحادیه کارگری
circuits
اتحادیه کنفرانس
trade unions
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه تجارتی
wheeling
اتحادیه ورزشی
association football
اتحادیه فوتبال
labor union
اتحادیه کارگران
labor union
اتحادیه کارگری
business union
اتحادیه بازرگانی
citcuit
اتحادیه بازیها
company union
اتحادیه شرکت
offensive league
اتحادیه تهاجمی
vertical union
اتحادیه صنعتی
labor unions
اتحادیه کارگران
labor unions
اتحادیه کارگری
corporativism
صنف اتحادیه
labour union
اتحادیه کارگران
unionist
عضو اتحادیه
unionists
عضو اتحادیه
labor service
اتحادیه کارگران
economic union
اتحادیه اقتصادی
industrial union
اتحادیه صنعتی
labourunion
اتحادیه کارگران
lague
مجمع اتحادیه
trade union
اتحادیه تجاری
European Union
[EU]
اتحادیه اروپا
syndicalism
اتحادیه گرایی
custom union
اتحادیه گمرکی
defensive league
اتحادیه دفاعی
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
divisions
اتحادیه باشگاههای حرفهای
international union
اتحادیه بین المللی
leaguer
محاصره عضو اتحادیه
pan american union
اتحادیه پان امریکن
carpet exporters union
اتحادیه صادرکنندگان فرش
syndicates
اتحادیه تشکیل دادن
division
اتحادیه باشگاههای حرفهای
to unionise
[British E]
بشکل اتحادیه درآوردن
trusts
اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusted
اتحادیه شرکتها ائتلاف
syndicates
تشکیل اتحادیه دادن
trust
اتحادیه شرکتها ائتلاف
syndicate
اتحادیه تشکیل دادن
union
پیوند اتحادیه اتصالی
unions
پیوند اتحادیه اتصالی
syndicator
تشکیل دهنده اتحادیه
syndicate
تشکیل اتحادیه دادن
to unionize
[American E]
بشکل اتحادیه درآوردن
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
cartel
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartels
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com