Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English
Persian
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
Other Matches
horizon
وسعت
gamut
وسعت
extensiveness
وسعت
floorage
وسعت کف
immenseness
وسعت
largeness
وسعت
purview
وسعت
roominess
وسعت
comprehensiveness
وسعت
tract
حد وسعت
tracts
حد وسعت
horizons
وسعت
extent
وسعت
amphleness
وسعت
broadness
وسعت
capaciousness
وسعت
expanses
وسعت
expanse
وسعت
scope
وسعت
space
وسعت
vastness
وسعت
to the tune of
<idiom>
به وسعت
spaces
وسعت
spreads
وسعت
spread
وسعت
expansion
وسعت
size
وسعت
spaciousness
وسعت
vastitude
وسعت
vastity
وسعت
sizes
وسعت
scale of project
وسعت طرح
ambit
وسعت محوطه
amplifying
وسعت دادن
reach
وسعت حدود
reached
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
reaching
وسعت حدود
expansiveness
وسعت جامعیت
airt
یک چهارم وسعت
forestation
وسعت جنگل
your vocabulary is limited
وسعت لغت
amplify
وسعت دادن
amplifies
وسعت دادن
compass
وسعت دایره
ranges
حدود وسعت
limit
اندازه وسعت
ranged
حدود وسعت
breadth
وسعت نظر
liberalism
وسعت نظر
range
حدود وسعت
amplified
وسعت دادن
latitudes
ازادی عمل وسعت
breadth of mind
بزرگی یا وسعت فکر
largess
مساعدت وسعت نظر
width
وسعت چیز پهن
acreage
وسعت زمین به جریب
tether
وسعت افسار کردن
tethered
وسعت افسار کردن
tethering
وسعت افسار کردن
tethers
وسعت افسار کردن
latitude
ازادی عمل وسعت
sweep
وسعت میدان دید جارو
imitation
پیروی
amenableness
پیروی
imitations
پیروی
subsequent
پیروی
following
پیروی
sequacity
پیروی
subjection
پیروی
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
faddism
پیروی از مد زودگذر
conformance
پیروی متابعت
conventionalism
پیروی از رسوم
conscientiousness
پیروی وجدان
follows
پیروی استنباط
follows
پیروی کردن از
sensuousness
پیروی جسمانی
pursuitmeter
پیروی سنج
orinality
پیروی ابتکار
to do after
پیروی کردن
to follow the example of
پیروی کردن از
law abidingness
پیروی قانون
follow
پیروی استنباط
followed
پیروی کردن از
go by
پیروی کردن از
religiousness
پیروی مذهب
listened
پیروی کردن از
follow
پیروی کردن از
conforming
پیروی کردن
listens
پیروی کردن از
followed
پیروی استنباط
listening
پیروی کردن از
conforms
پیروی کردن
conform
پیروی کردن
autonomy
خود پیروی
conformed
پیروی کردن
listen
پیروی کردن از
sectarianism
پیروی از یک فرقه
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
islamism
پیروی از دین اسلام
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
manichaeism
پیروی از دین مانی
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
psychologism
پیروی از اصول روانی
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
scientism
پیروی از روش علمی
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
conventionality
پیروی از سنت قدیم
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
Taoism
پیروی از طریقت چینی
probity
پیروی دقیق از اصول
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition
نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitating
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
پیروی کردن کپیه کردن
imitated
پیروی کردن کپیه کردن
imitate
پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com