Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English
Persian
religiousness
پیروی مذهب
Other Matches
under the veil of religion
درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
coreligionist
هم مذهب
rubricator
مذهب
religions
مذهب
religion
مذهب
sunnism
مذهب تسنن
principles of religion
اصول مذهب
theocracies
حکومت مذهب
theocracy
حکومت مذهب
specticism
مذهب شکاکیون
Buddhism
مذهب بودا
state religion
مذهب رسمی
illuminator
نورافکن مذهب
conversions
تغییر مذهب
free thought
وارستگی از مذهب
Methodism
مذهب " متدیست "
pyrrhonism
مذهب فیرونی
conversion
تغییر مذهب
shia
پیرو مذهب شیعه
shiite
پیرو مذهب شیعه
Catholicism
اصول مذهب کاتولیکی
denomination
مذهب واحد جنس
denominations
مذهب واحد جنس
sunnite
پیرو مذهب سنت
evangelicalism
فلسفهء مذهب اوانجلی
revivalism
اصالت احیا مذهب
zen buddhism
فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
one of the two major sects among muslims
مذهب اهل تسنن
free thinking
ازادی از قیود مذهب
ecumenism
هم پیوند گرایی مذهب
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
free thinker
وبه مذهب بی اعتنا است .
puritaism
سخت گیری در تصفیه مذهب
followers
پیرو مذهب شیعه مقلد
Judaic
وابسته به جهودان و مذهب یهود
follower
پیرو مذهب شیعه مقلد
patristic
وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
shinto
مذهب ارواح پرستی درژاپن
naturalism
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
deistical
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistic
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
Methodist
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
heterodox
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
Methodists
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
subsequent
پیروی
subjection
پیروی
imitation
پیروی
imitations
پیروی
sequacity
پیروی
amenableness
پیروی
following
پیروی
school of jurisprudence
مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
conscientiousness
پیروی وجدان
to do after
پیروی کردن
conventionalism
پیروی از رسوم
go by
پیروی کردن از
pursuitmeter
پیروی سنج
orinality
پیروی ابتکار
law abidingness
پیروی قانون
faddism
پیروی از مد زودگذر
sensuousness
پیروی جسمانی
conformance
پیروی متابعت
sectarianism
پیروی از یک فرقه
conforms
پیروی کردن
conforming
پیروی کردن
conformed
پیروی کردن
conform
پیروی کردن
listen
پیروی کردن از
follows
پیروی کردن از
follows
پیروی استنباط
listens
پیروی کردن از
listening
پیروی کردن از
followed
پیروی استنباط
followed
پیروی کردن از
to follow the example of
پیروی کردن از
follow
پیروی کردن از
listened
پیروی کردن از
autonomy
خود پیروی
follow
پیروی استنباط
scientism
پیروی از روش علمی
psychologism
پیروی از اصول روانی
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
Taoism
پیروی از طریقت چینی
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
manichaeism
پیروی از دین مانی
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
conventionality
پیروی از سنت قدیم
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
probity
پیروی دقیق از اصول
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
islamism
پیروی از دین اسلام
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
lotus
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
sunni
اهل سنت پیرو مذهب سنت
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition
نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
to indulge one's passions
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
one of the sunni school
شافعی مذهب شافعی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitate
پیروی کردن کپیه کردن
imitated
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com