English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
Other Matches
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
governmentalize پیرو و تابع قانون کردن
stalinize کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
peg میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
cohorts پیرو
cohort پیرو
henchmen پیرو
succedaneous پیرو
secondary planet پیرو
sequent پیرو
sequela پیرو
sequacious پیرو
pursuant پیرو
henchman پیرو
follwer پیرو
slaving پیرو
slaved پیرو
slave پیرو
follower پیرو
thereinafter پیرو ان
satellite پیرو
satellites پیرو
followers پیرو
slaves پیرو
to heel پیرو
obedient to the law پیرو قانون
sidekick ادم پیرو
adherents تابع پیرو
platonist پیرو افلاطون
shiite پیرو شیعه
disciples پیرو هواخواه
platonic پیرو افلاطون
law-abiding پیرو قانون
vassals تابع پیرو
adherent تابع پیرو
true-blue پیرو متعصب
satellite processor پردازشگر پیرو
succedent پیرو متعاقب
vassal تابع پیرو
disciple پیرو هواخواه
sidekicks ادم پیرو
faddish پیرو مد زودگذر
leninist پیرو لنین
rightteous پیرو شریعت
To smell. To sniff. بو کشیدن ،بو کردن
pragmatist پیرو فلسفه عملی
classical پیرو سبکهای باستانی
epicures پیرو عقیده اپیکور
partisans حامی پیرو متعصب
master slave system سیستم راهبر پیرو
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
epicure پیرو عقیده اپیکور
conservative پیرو سنت قدیم
conservatives پیرو سنت قدیم
religionist پیرو متعصب دین
shia پیرو مذهب شیعه
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wesleyan پیرو جان وسلی
shiite پیرو مذهب شیعه
partisan حامی پیرو متعصب
realist پیرو مکتب realism
episcopalians پیرو کلیسای اسقفی
partizan حامی پیرو متعصب
episcopalian پیرو کلیسای اسقفی
stoic پیرو فلسفه رواقیون
slave mode حالت پیرو یا برده
socratic پیرو حکمت سقراط
sunnite پیرو مذهب سنت
realists پیرو مکتب realism
dialectician پیرو منطق استدلالی
stoical پیرو فلسفه رواقیون
experience تجربه کردن کشیدن
trigger کشیدن رها کردن
lengthens طولانی کردن کشیدن
triggered کشیدن رها کردن
lengthening طولانی کردن کشیدن
traces ضبط کردن کشیدن
strap کشیدن تیز کردن
straps کشیدن تیز کردن
trace ضبط کردن کشیدن
traced ضبط کردن کشیدن
triggers کشیدن رها کردن
experiences تجربه کردن کشیدن
experiencing تجربه کردن کشیدن
lengthened طولانی کردن کشیدن
lengthen طولانی کردن کشیدن
entrain سوار کردن کشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
kantian وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
sensuously پیرو محسوسات ولذات نفسانی
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
atistotelian وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
manichaean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
sensuous پیرو محسوسات ولذات نفسانی
manichean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
manichee پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
pythagorean پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
rabbinist پیرو خاخام هایاعلمای یهود
followers پیرو مذهب شیعه مقلد
drags سخت کشیدن لاروبی کردن
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
epp جزر کردن فرو کشیدن
aspirate خالی کردن بیرون کشیدن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
to work off مصرف کردن دست کشیدن از
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
solicited بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirates خالی کردن بیرون کشیدن
leave off قطع کردن دست کشیدن از
dragged سخت کشیدن لاروبی کردن
to keep watch کشیک کشیدن موافبت کردن
breathes نفس کشیدن استنشاق کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
breathe نفس کشیدن استنشاق کردن
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
extract بیرون کشیدن استخراج کردن
garrison محصور کردن حصار کشیدن
breathed نفس کشیدن استنشاق کردن
go out اعتصاب کردن دست کشیدن از
solicits بیرون کشیدن وسوسه کردن
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
extracted بیرون کشیدن استخراج کردن
inhale بداخل کشیدن استشمام کردن
soliciting بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicit بیرون کشیدن وسوسه کردن
muck خراب کردن زحمت کشیدن
impale محدود کردن میله کشیدن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
impaled محدود کردن میله کشیدن
yip زوزه کشیدن عوعو کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
impales محدود کردن میله کشیدن
chid گله کردن از زوزه کشیدن
impaling محدود کردن میله کشیدن
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
aspirating خالی کردن بیرون کشیدن
pickets نرده کشیدن مراقبت کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج کردن
inhaled بداخل کشیدن استشمام کردن
machinate نقشه کشیدن تدبیر کردن
inhaling بداخل کشیدن استشمام کردن
fence حفظ کردن نرده کشیدن
fences حفظ کردن نرده کشیدن
picketed نرده کشیدن مراقبت کردن
garrisons محصور کردن حصار کشیدن
inhales بداخل کشیدن استشمام کردن
drag سخت کشیدن لاروبی کردن
extracting بیرون کشیدن استخراج کردن
platonize پیرو فلسفه ایده الی شدن
cynic بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
traditionalist پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynics بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
clamouring غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
take in باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
stroked لمس کردن دست کشیدن روی
clamoured غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroke لمس کردن دست کشیدن روی
strokes لمس کردن دست کشیدن روی
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
bedraggle روی زمین کشیدن و چرک کردن
clamours غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
stroking لمس کردن دست کشیدن روی
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
touse اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
drum majorette زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
pindaric پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
shavian پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
shielding زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
gape خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
To crane ones neck . گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com