English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (1 milliseconds)
English Persian
operator console پیشانه متصدی
Other Matches
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
control console پیشانه کنترل
operator console پیشانه اپراتور
systems console پیشانه سیستم ها
duplex console پیشانه مضاعف
display console پیشانه نمایشگر
remote consol پیشانه دور دست
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
operators متصدی
operator متصدی
runner متصدی
runners متصدی
clerks متصدی
quartermasters متصدی
quartermaster متصدی
clerk متصدی
in charge متصدی
warden متصدی
responsible متصدی
vacant بی متصدی
incumbent متصدی
operator متصدی
incumbents متصدی
user متصدی
users متصدی ها
operators متصدی ها
curator نگهبان متصدی
acting کفیل متصدی
infirmarian متصدی بیمارستان
officers مامور متصدی
officer مامور متصدی
litter bearer متصدی برانکارد
yard man متصدی محوطه
turf accountants متصدی شرطبندی
curators نگهبان متصدی
signal man متصدی علائم
signalman متصدی علائم
winch driver متصدی دوار
time keeper متصدی اوقات
chartulary متصدی بایگانی
cataloguer متصدی کاتالوگ
cataloger متصدی کاتالوگ
radar man متصدی رادار
radar operator متصدی رادار
machine operator متصدی ماشین
ammunition handler متصدی مهمات
radarman متصدی رادار
adman متصدی اعلانات
freshwater king متصدی اب شیرین کن
suppliers متصدی ملزومات
supplier متصدی ملزومات
groundskeeper متصدی زمین
harbour master متصدی بندر
salespeople متصدی فروش
radioman متصدی بی سیم
operators متصدی ماشین
auctioneers متصدی مزایده
auctioneer متصدی حراج
auctioneer متصدی مزایده
fitter متصدی نصب
fitters متصدی نصب
receiver متصدی دریافت
receivers متصدی دریافت
ruling رایج متصدی
operators متصدی دستگاه
operator متصدی ماشین
operator متصدی دستگاه
auctioneers متصدی حراج
salespersons متصدی فروش
receptionist متصدی پذیرش
unattended بدون متصدی
operator command فرمان متصدی
rulings رایج متصدی
salesperson متصدی فروش
radio operator متصدی بی سیم
prothonotary متصدی امضاء احکام
data entry operator متصدی داده دهی
orchardist متصدی باغ میوه
hold captain متصدی انبار کشتی
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
fish warden متصدی امور شیلات
contracting officer افسر متصدی پیمان
common carrier متصدی حمل ونقل
orchardman متصدی باغ میوه
liftman اسانسورچی متصدی اسانسور
majordomo متصدی امور خانوادگی
keypunch operator متصدی منگنه زنی
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
my p متصدی پیش ازمن
forwarding agent متصدی حمل ونقل
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
stoker متصدی سوخت کوره
prontonotary متصدی امضاء احکام
forwarder متصدی حمل و نقل
carrier متصدی حمل و نقل
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
heater متصدی گرم کردن
heaters متصدی گرم کردن
pressmen متصدی ماشین چاپ
carriers متصدی حمل و نقل
pressman متصدی ماشین چاپ
word processing operator متصدی پردازش کلمه
turf accountant متصدی شرط بندی
officer متصدی ضابط عدلیه
church warden متصدی دارایی کلیسا
boiler maker متصدی دیگ بخار
time keeper متصدی اوقات کار
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
biddy متصدی نظافت خانه
army postal clerk متصدی پست ارتشی
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
wagoner متصدی حمل ونقل
titular متصدی دارای عنوانی
watertender متصدی مخازن اب ناو
officers متصدی ضابط عدلیه
liquidator متصدی امورتصفیه شرکت
teletypist متصدی دوره نگاره
liquidators متصدی امورتصفیه شرکت
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
vigorish سود متصدی شرط بندی
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
weeder متصدی چیدن علف هرزه
machinist ماشینیست متصدی دستگاه تراش
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
billposter متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
firemen متصدی اتش خانه موتور
fireman متصدی اتش خانه موتور
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
signal box توقف گاه متصدی علائم
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointer متصدی کنترل درجه توپ
machinists ماشینیست متصدی دستگاه تراش
checkman متصدی کنترل اب دیگ بخار
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
pointers متصدی کنترل درجه توپ
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
engineman درجه دار متصدی موتور
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
pointers متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointer متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
aviarist کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
bartender کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
morticians مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
mortician مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com