English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
cold front پیشان هوای سرد
cold fronts پیشان هوای سرد
Other Matches
warmfront پیشان گرم
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
air blast هوای دم
moist air هوای تر
petticoatsfever هوای زن
humid air هوای شرجی
compressed air هوای متراکم
agglutinant هوای التیام
dead air هوای راکد
drippy هوای گرفته
emergency air هوای اضطراری
exhaust air هوای خروجی
compressed air هوای فشرده
circulationg air هوای در گردش
carburetor air هوای کاربراتور
air breathing هوای تنفسی
adverse weather هوای نامساعد
blast roasting تشویه با هوای دم
broken weather هوای بی قرار
forced draft هوای با فشار
marine climate اب و هوای دریایی
out of door در هوای ازاد
In the open air. در هوای آزاد.
queen's weather هوای باز
raininess هوای بارانی
stable air هوای پایدار
temperate climate اب و هوای معتدل
the open هوای ازاد
low air pressure فشار هوای کم
liquid air هوای مایع
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
heavy weather هوای خراب
heavy weather هوای طوفانی
hot blast هوای دم داغ
humid air هوای نمناک
intake air هوای ورودی
marsh malaria هوای مردابی
open air در هوای ازاد
passion هوای نفس
swelter هوای گرم
air هوای دم هوا
secondry air هوای ثانویه
out of doors در هوای ازاد
airs هوای دم هوا
sweltered هوای گرم
swelters هوای گرم
aired هوای دم هوا
liquid air container مخزن هوای مایع
lour هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air هوای مایع شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
intake air هوای مکیده شده
torchlight هوای گرگ ومیش
mouthpieces لوله هوای غواص
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
free living تسلیم هوای نفس
mouthpiece لوله هوای غواص
warm front جبهه هوای گرم
cold fronts جبهه هوای سرد
heatwave هوای گرم طولانی
saturated air هوای اشباع شده
secondary airflow جریان هوای فرعی
heatwave موج هوای گرم
tire inflation فشار هوای لاستیک
tire pressure فشار هوای لاستیک
ego trip تسلیم به هوای نفس
heatwaves موج هوای گرم
heatwaves هوای گرم طولانی
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold front جبهه هوای سرد
mouthguard لوله هوای غواص
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
open exercise ورزش در هوای ازاد
out door court زمین هوای ازاد
owl light هوای گرگ و میش
blasts هوای دم کوره بلند دم
twilight هوای گرگ ومیش
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
lower هوای گرفته وابری
blow hot هوای گرم دمیدن
blow cold هوای سرد دمیدن
bleed air هوای کمپرس شده
lowered هوای گرفته وابری
lowering هوای گرفته وابری
lowers هوای گرفته وابری
dusk هوای گرگ ومیش
air tank کپسول هوای غواصی
air compressor هوای فشرده ساز
ego trips تسلیم به هوای نفس
blast هوای دم کوره بلند دم
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
cooling blower دمنده هوای سرد
forced draft هوای تحت فشار
effulge برق هوای باز
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
fair weather دارای هوای صاف
warm fronts جبهه هوای گرم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
cooling air هوای سرد کننده
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
self will خود رایی هوای نفس
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
storm door درب عایق هوای توفانی
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
smog هوای الوده به دود وبخار
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
caliduct پخش کننده هوای گرم
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
brisk air هوای خنک و فرح بخش
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
air space قشر هوای دیوار خالی
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
stand by <idiom> پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
self abandoned رها شده تسلیم هوای نفس شده
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com