Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English
Persian
butler
پیشخدمت سفره ابدارباشی
butlers
پیشخدمت سفره ابدارباشی
Other Matches
napery
سفره و ملافههای خانه دستمال سفره و سفره و غیره
hand maid
پیشخدمت زن
waitress
پیشخدمت زن
valet de chambre
پیشخدمت
khidmatgar
پیشخدمت
tirewoman
پیشخدمت زن
messman
پیشخدمت
waiters
پیشخدمت
waiter
پیشخدمت
bellboy
پیشخدمت
office boy
پیشخدمت
bellboys
پیشخدمت
waitresses
پیشخدمت زن
tablecloths
سفره
tablecloth
سفره
table cloth
سفره
table
سفره
tabled
سفره
tables
سفره
messmate
هم سفره
tabling
سفره
aquifer
سفره اب
nappe
سفره
substrate
سفره
maid in waiting
پیشخدمت مخصوص
garcon
پیشخدمت مهمانخانه
busboys
کمک پیشخدمت
ancilla
پیشخدمت زن کلفت
tapster
پیشخدمت میخانه
barmaids
پیشخدمت میخانه
steward
پیشخدمت باشگاه
stewards
پیشخدمت باشگاه
callboy
پادو یا پیشخدمت
servants
خادم پیشخدمت
waitress
خانم پیشخدمت
waiter
آقای پیشخدمت
valetdechambre
پیشخدمت مخصوص
servant
خادم پیشخدمت
barmaid
پیشخدمت میخانه
busboy
کمک پیشخدمت
free aqifer
سفره ازاد
ground water table
سفره ابخوان
ground water table
سفره اب زیرزمینی
napkins
دستمال سفره
napkin
دستمال سفره
frater
سفره خانه
a napkin
یک دستمال سفره
to lay the cloth
سفره چیدن
tableware
فروف سفره
uncomfined aquifer
سفره غیرمحدود
canteen
سفره خانه
canteens
سفره خانه
sheet of drift
سفره روراندگی
serviette
دستمال سفره
serviettes
دستمال سفره
water table
ابخوان سفره
water tables
ابخوان سفره
table linen
دستمال سفره
confined equifer
سفره محدود
confined water
سفره اب با فشار
potboy
پسرک یا پیشخدمت ابجوفروشی
pursuivant
پیشخدمت درالتزام بودن
caddying
پیشخدمت پیشخدمتی کردن
caddies
پیشخدمت پیشخدمتی کردن
valet
پیشخدمت مخصوص ملازم
caddied
پیشخدمت پیشخدمتی کردن
caddie
پیشخدمت پیشخدمتی کردن
indoor servant
پیشخدمت یا ابداریا اشپز
valets
پیشخدمت مخصوص ملازم
valeting
پیشخدمت مخصوص ملازم
valeted
پیشخدمت مخصوص ملازم
table water
سفره اب زیر زمینی
To lay (set,prepare)the table.
سفره ؟( میز ) را چیدن
To lay (set) the table .
سفره انداختن ( چیدن )
napkin ring
حلقه دستمال پا سفره
tableware
لوازم میز یا سفره
table ware
لوازم میز یا سفره
fluctutaion of water table
نوسان سفره اب زیرزمینی
table waters
ابهای معدنی سر سفره
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
To clear the dining table.
میز ( سفره ) را جمع کردن
recharge rate
میزان نفوذ اب به سفره درتغذیه مصنوعی
pantry
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantries
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
bellhop
مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
bellhops
مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
Could we have a napkin please?
ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
sluts
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com