English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
Other Matches
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advancing پیشروی پیشروی کردن
advances پیشروی پیشروی کردن
advance پیشروی پیشروی کردن
progress پیشروی
advance پیشروی
advances پیشروی ها
onrush پیشروی
antecedence پیشروی
marched پیشروی
advancing پیشروی
improvement پیشروی
progression پیشروی
victories پیشروی
precession پیشروی
marches پیشروی
victory پیشروی
head way پیشروی
marching پیشروی
advance پیشروی
progressions پیشروی
progression پیشروی
proceedings پیشروی ها
march پیشروی
grind out پیشروی مختصر
gain ground پیشروی کردن
advance پیشرفت پیشروی
advances : پیشروی پیشرفت
advances پیشرفت پیشروی
progressed پیشرفت پیشروی
advancing پیشرفت پیشروی
progressing پیشرفت پیشروی
progresses پیشرفت پیشروی
saltation پیشروی بتدریج
speed of advance سرعت پیشروی
birl پیشروی باچرخیدن
axis of advance محور پیشروی
law of progression قانون پیشروی
marine transgression پیشروی دریا
advance force نیروی پیشروی
set forward فشار پیشروی
self advancement پیشروی نفس
progress پیشرفت پیشروی
lunged پیشروی ناگهانی خیز
lunging پیشروی ناگهانی خیز
get by مخفیانه پیشروی کردن
advancing units یکانهای پیشروی کننده
heads up سمت مسیر پیشروی
sitzkrieg جنگ بدون پیشروی
heads up وضعیت مسیر پیشروی
advance march پیشروی حرکت به جلو
ground grainer مهاجمی که پیشروی میکند
lunges پیشروی ناگهانی خیز
lunge پیشروی ناگهانی خیز
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
steerage way پیشروی در سمت حرکت یکان
sternway پیشروی ناواز سمت پاشنه
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
blocked پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
lap course جهت پیشروی نوار مین روبی
blocks پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
advance variation واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
marching نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
heads up display وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
marches نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
shootings شوت بسوی دروازه
shooting شوت بسوی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
advance by bounds پیشروی خیز به خیز
advance by echelon پیشروی رده به رده
routing راهیابی
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
toward بسوی
against بسوی
towards بسوی
into بسوی
at بسوی
to بسوی
off بسوی
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
east بسوی خاوررفتن
inpouring بسوی درون
aport بسوی بندر
eastbound بسوی شرق
to put a bout بسوی دیگرگرداندن
onward بسوی جلو
earthward بسوی زمین
off عازم بسوی
landward بسوی خشکی
landward بسوی زمین
easterly بسوی شرق
over- بسوی دیگر
over بسوی دیگر
spaceward بسوی فضا
seaward بسوی دریا
south wards بسوی جنوب
skyward بسوی اسمان
selenotropic بسوی ماه
soiuth ward بسوی جنوب
wester بسوی باختر رفتن
uptrend تمایل بسوی بالا
northward بسوی شمال شمالا
sentimentality گرایش بسوی احساسات
drive to maturity حرکت بسوی بلوغ
introvert بسوی درون کشیدن
introverts بسوی درون کشیدن
earthbound متوجه بسوی زمین
orientating توجه بسوی خاور
sentimentalism گرایش بسوی احساسات
orientate توجه بسوی خاور
base running دویدن بسوی پایگاه
make for پیش رفتن بسوی
infalling ریزش بسوی درون
aslant بسوی سراشیب اریبی
northwards بسوی شمال شمالا
orientates توجه بسوی خاور
introrsal رو کننده بسوی درون
introrse رو کننده بسوی درون
southwestward بسوی جنوب غربی
introversion برگشت بسوی درون
propulsion فشار بسوی جلو
southwestwards بسوی جنوب غربی
adductive استشهادی بسوی محور کشنده
plinking تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
indraght ریزش چیزی بسوی درون
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
south بسوی جنوب نیم روز
continuation حرکت مداوم بسوی سبد
indraft ریزش چیزی بسوی درون
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
westward بسوی باختر بطرف مغرب
upsurge بسوی بالا موج زدن
We made a long step toward success. قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
postward بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
sniping از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
To go cap in hand to someone. دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
snipes از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
transhumant حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
sniped از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
drive to maturity جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
port دروازه
gateway دروازه
barbican دروازه
portals دروازه
gateways دروازه
hoop دروازه
hoops دروازه
goal area line خط دروازه
goal دروازه
goals دروازه
gate دروازه
barbacan دروازه
portal دروازه
gates دروازه
octroi مالیات دم دروازه
goal crease محوطه دروازه
starting gate دروازه شروع
tend goal دروازه بانی
octroi دروازه بانی
keep goal دروازه بانی
logic gate دروازه منطقی
goal posts پایههای دروازه
tend goal حفظ دروازه
goal mouth دهانه دروازه
goal keeper line خط دروازه بان
goal area منطقه دروازه
attacting zone منطقه دروازه
goal keeper دروازه بان
between the pipes تیر دروازه
keeper دروازه بان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com