Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
marine transgression
پیشروی دریا
Other Matches
advances
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
advance
پیشروی پیشروی کردن
advancing
پیشروی پیشروی کردن
advances
پیشروی پیشروی کردن
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
victories
پیشروی
victory
پیشروی
advance
پیشروی
march
پیشروی
progression
پیشروی
advances
پیشروی ها
progression
پیشروی
advance
پیشروی
improvement
پیشروی
progress
پیشروی
advancing
پیشروی
marching
پیشروی
progressions
پیشروی
marches
پیشروی
head way
پیشروی
onrush
پیشروی
marched
پیشروی
proceedings
پیشروی ها
antecedence
پیشروی
precession
پیشروی
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
self advancement
پیشروی نفس
progress
پیشرفت پیشروی
gain ground
پیشروی کردن
grind out
پیشروی مختصر
advancing
پیشرفت پیشروی
saltation
پیشروی بتدریج
set forward
فشار پیشروی
law of progression
قانون پیشروی
advance force
نیروی پیشروی
progressing
پیشرفت پیشروی
progresses
پیشرفت پیشروی
progressed
پیشرفت پیشروی
advances
پیشرفت پیشروی
speed of advance
سرعت پیشروی
advances
: پیشروی پیشرفت
advance
پیشرفت پیشروی
axis of advance
محور پیشروی
birl
پیشروی باچرخیدن
get by
مخفیانه پیشروی کردن
lunging
پیشروی ناگهانی خیز
lunges
پیشروی ناگهانی خیز
lunged
پیشروی ناگهانی خیز
lunge
پیشروی ناگهانی خیز
advancing units
یکانهای پیشروی کننده
ground grainer
مهاجمی که پیشروی میکند
sitzkrieg
جنگ بدون پیشروی
heads up
سمت مسیر پیشروی
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
advance march
پیشروی حرکت به جلو
heads up
وضعیت مسیر پیشروی
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
steerage way
پیشروی در سمت حرکت یکان
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
sternway
پیشروی ناواز سمت پاشنه
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
advance variation
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
blocks
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
lap course
جهت پیشروی نوار مین روبی
chains
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
marched
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
heads up display
وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
accompanying fire
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
meerscham
کف دریا
waterscape
اب دریا
seabed
کف دریا
cuttlebone
کف دریا
the blue
دریا
the deep
دریا
cuttle bone
کف دریا
the wave
دریا
bree
دریا
acajou
دریا
d.j.'s locker
ته دریا
main
دریا
asea
در دریا
sea foam
کف دریا
asea
به دریا
sea froth
کف دریا
at sea
در دریا
overboard
در دریا
floods
رو د دریا
sepiolite
کف دریا
flooded
رو د دریا
benthos
ته دریا
sea foam
کف آب دریا
channeling
دریا
channeled
دریا
channel
دریا
lough
اب دریا
sea
دریا
sea bed
کف دریا
seas
دریا
ground
کف دریا
saltwater
اب دریا
high tides
مد دریا
high tide
مد دریا
channelled
دریا
channels
دریا
high water
مد دریا
high water line
خط مد دریا
holm
دریا
flood
رو د دریا
beach foam
کف آب دریا
spume
کف آب دریا
meerschaum
کف دریا
mere
دریا
on the sea
دریا
merest
دریا
ocean foam
کف آب دریا
seaward
بسوی دریا
by water
از راه دریا
by sea
ازراه دریا
seagoer
دریا نورد
naval aviation
هوا دریا
chlorinity
غلظت اب دریا
maldemer
ناخوشی دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
mal de mer
ناخوشی دریا
man overboard
ادم به دریا
anchor ice
یخهای کف دریا
seaworthy
اماده دریا
out bound
رهسپار دریا
oversea
انطرف دریا
bay salt
نمک دریا
on shore winds
دریا باد
marooner
دریا زن غارتگر
ocean bound
رهشپار دریا
seaway
دریا راه
seapuss
گرداب دریا
sea water damage
خسارت اب دریا
sea born
زاده دریا
sea coast
کرانه دریا
sea coast
ساحل دریا
sea cock
شیر دریا
seagoing
دریا نورد
sea duty
خدمت دریا
sea state
وضعیت دریا
sea state
حالت دریا
holding ground
گیرایی کف دریا
sea purse
گرداب دریا
sea girt
دریا بست
sea shore
کرانه دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
seaborne
دریا برد
seacoast
ساحل دریا
seacoast
دریا کنار
pelagic
ساکن دریا
poseidon
خدای دریا
sailer
دریا نورد
dead in the water
متوقف در دریا
sea anchor
لنگر دریا
datum level
سطح اب دریا
seagoing
دریا پیما
shipman
دریا نورد
davy jones
جنی دریا
sea bed
بستر دریا
seagirt
محاط دریا
seafolk
دریا نوردان
sea board
کناره دریا
seacraft
دریا نوردی
sea sickness
دریا گرفتگی
seaside
دریا کنار
high tides
حداکثر مد دریا
high tide
حداکثر مد دریا
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
surface-to-air
دریا به هوا
seahorses
اسب دریا
seahorse
اسب دریا
seabirds
مرغ دریا
seabird
مرغ دریا
briny
مثل اب دریا
seaboards
کرانه دریا
sea-going
باب دریا
deep-sea
ژرف دریا
seabed
بستر دریا
sand
شن کرانه دریا
sands
شن کرانه دریا
seaboard
کرانه دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com