English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
Other Matches
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
they rejected his proposition پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
offered پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers پیشنهاد کردن پیشنهاد
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
purpose پیشنهاد
proposal پیشنهاد
application پیشنهاد
recommendations پیشنهاد
offer پیشنهاد
proposal پیشنهاد
proposals پیشنهاد
purposes پیشنهاد
proposition پیشنهاد
propositioned پیشنهاد
propositioning پیشنهاد
motions پیشنهاد
motioning پیشنهاد
motioned پیشنهاد
motion پیشنهاد
propositions پیشنهاد
plea پیشنهاد
recommendation پیشنهاد
offered پیشنهاد
offers پیشنهاد
suggestions پیشنهاد
overtures پیشنهاد ها
proposals پیشنهاد ها
overtures پیشنهاد
overture پیشنهاد
motion [politic] پیشنهاد
overture پیشنهاد
applications پیشنهاد ها
offers پیشنهاد ها
tendering پیشنهاد
tenderest پیشنهاد
tendered پیشنهاد
tender پیشنهاد
offer پیشنهاد
suggestion پیشنهاد
pleas پیشنهاد
proffering پیشنهاد
bidder پیشنهاد
proffer پیشنهاد
bidders پیشنهاد
proffers پیشنهاد
proffered پیشنهاد
bid پیشنهاد
bids پیشنهاد
recommendations نامه پیشنهاد
tendering پیشنهاد دادن
bid پیشنهاد کردن
tenderest پیشنهاد دادن
bid پیشنهاد دادن
bid پیشنهاد مناقصه
bids پیشنهاد مناقصه
advancing پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد حراج
peace offerings پیشنهاد صلح
peace offering پیشنهاد صلح
bid پیشنهاد خرید
counter offer پیشنهاد متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
bid پیشنهاد مزایده
advance پیشنهاد کردن
recommendation نامه پیشنهاد
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
overbid پیشنهاد زیادتر
suggested پیشنهاد کردن
suggesting پیشنهاد کردن
suggests پیشنهاد کردن
tenderer پیشنهاد دهنده
offers پیشنهاد کردن
proposal form فرم پیشنهاد
proposal of marriage پیشنهاد عروسی
proposer پیشنهاد کننده
suggestions پیشنهاد القاء
propounder پیشنهاد دهنده
suggester پیشنهاد دهنده
offered پیشنهاد کردن
suggest پیشنهاد کردن
tendered پیشنهاد دادن
offer پیشنهاد کردن
to make overtures پیشنهاد کردن
bidders پیشنهاد دهنده
tender پیشنهاد دادن
bidders پیشنهاد کننده
bidder پیشنهاد دهنده
bidder پیشنهاد کننده
recommend پیشنهاد کردن
recommending پیشنهاد کردن
recommends پیشنهاد کردن
suggestion پیشنهاد القاء
mover پیشنهاد دهنده
firm offer پیشنهاد قطعی
firm offer پیشنهاد ثابت
propositioned گزاره پیشنهاد
offer to purchase پیشنهاد خرید
propositioning گزاره پیشنهاد
offerer پیشنهاد دهنده
offeror پیشنهاد دهنده
propositions گزاره پیشنهاد
project پیشنهاد پلان
tendering form ورقه پیشنهاد
proposition گزاره پیشنهاد
suggestible پیشنهاد کردنی
acceptances تصویب یک پیشنهاد
project پیشنهاد کردن
acceptance تصویب یک پیشنهاد
projected پیشنهاد کردن
projected پیشنهاد پلان
projects پیشنهاد کردن
projects پیشنهاد پلان
offer curve منحنی پیشنهاد
proposed پیشنهاد کردن
propose پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد حراج
proposes پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد مزایده
proposing پیشنهاد کردن
propound پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد دادن
propounding پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد خرید
propounds پیشنهاد کردن
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
bids پیشنهاد کردن
My advice is ... پیشنهاد من این است ...
bidding پیشنهاد مزایده کردن
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
bidden خواندن پیشنهاد دادن
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
proposal پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
tender پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
proforma پیشنهاد فروش کالا
tender تقدیم کردن پیشنهاد
pull one's socks up <idiom> پیشنهاد عالی دادن
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
consult پیشنهاد خواستن از یک خبره
tendered پیشنهاد ادای دین
tendered پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
tenderest پیشنهاد ادای دین
tenderest پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
to pop the question پیشنهاد عروسی کردن
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
tendering پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
to make a motion پیشنهاد کردن بر ان شدن
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
tendering پیشنهاد ادای دین
consults پیشنهاد خواستن از یک خبره
tender پیشنهاد ادای دین
consulted پیشنهاد خواستن از یک خبره
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
bid against پیشنهاد بهتری دادن
Many explanations were proffered. توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
ultimatums اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum اخرین پیشنهاد قطعی
project طرح یا پیشنهاد کردن
ultimata اخرین پیشنهاد قطعی
bidders پیشنهاد دهنده در حراج
projected طرح یا پیشنهاد کردن
projects طرح یا پیشنهاد کردن
bidder پیشنهاد دهنده در حراج
put in تقاضا کردن پیشنهاد دادن
propound پیشنهاد کردن ارائه دادن
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
bids پیشنهاد کردن توپ زدن
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
propounds پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding پیشنهاد کردن ارائه دادن
bid پیشنهاد کردن توپ زدن
tenderer پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
propone پیشنهاد کردن ارائه دادن
rationing سهمیه بندی
quotas سهمیه بندی
quotation سهمیه بندی
quotations سهمیه بندی
quota سهمیه بندی
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com