English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
bid پیشنهاد خرید
bids پیشنهاد خرید
offer to purchase پیشنهاد خرید
Search result with all words
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
Other Matches
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
they rejected his proposition پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offer پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers پیشنهاد کردن پیشنهاد
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order خرید سفارش خرید
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
proffers پیشنهاد
tenderest پیشنهاد
tendered پیشنهاد
plea پیشنهاد
pleas پیشنهاد
proffered پیشنهاد
proffer پیشنهاد
proffering پیشنهاد
tender پیشنهاد
offers پیشنهاد
suggestion پیشنهاد
suggestions پیشنهاد
offered پیشنهاد
proposals پیشنهاد
purpose پیشنهاد
purposes پیشنهاد
motioned پیشنهاد
overtures پیشنهاد ها
proposals پیشنهاد ها
offers پیشنهاد ها
motion پیشنهاد
motion [politic] پیشنهاد
overture پیشنهاد
proposal پیشنهاد
tendering پیشنهاد
application پیشنهاد
offer پیشنهاد
proposal پیشنهاد
motions پیشنهاد
overture پیشنهاد
overtures پیشنهاد
recommendation پیشنهاد
motioning پیشنهاد
recommendations پیشنهاد
applications پیشنهاد ها
bidders پیشنهاد
propositioned پیشنهاد
bids پیشنهاد
bidder پیشنهاد
bid پیشنهاد
propositioning پیشنهاد
propositions پیشنهاد
proposition پیشنهاد
offer پیشنهاد
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
proposer پیشنهاد کننده
to make overtures پیشنهاد کردن
tendering form ورقه پیشنهاد
tenderer پیشنهاد دهنده
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
bid پیشنهاد دادن
suggester پیشنهاد دهنده
proposal of marriage پیشنهاد عروسی
proposal form فرم پیشنهاد
propounder پیشنهاد دهنده
overbid پیشنهاد زیادتر
offerer پیشنهاد دهنده
offer curve منحنی پیشنهاد
mover پیشنهاد دهنده
firm offer پیشنهاد ثابت
firm offer پیشنهاد قطعی
counterbid پیشنهاد متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
offeror پیشنهاد دهنده
acceptance تصویب یک پیشنهاد
propositions گزاره پیشنهاد
proposing پیشنهاد کردن
propound پیشنهاد کردن
propounding پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد کردن
propounds پیشنهاد کردن
recommend پیشنهاد کردن
recommending پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد مناقصه
recommends پیشنهاد کردن
suggesting پیشنهاد کردن
suggest پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد مزایده
proposes پیشنهاد کردن
proposed پیشنهاد کردن
propositioning گزاره پیشنهاد
propositioned گزاره پیشنهاد
suggests پیشنهاد کردن
acceptances تصویب یک پیشنهاد
proposition گزاره پیشنهاد
suggestible پیشنهاد کردنی
bids پیشنهاد حراج
bids پیشنهاد دادن
bids پیشنهاد مزایده
bids پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد حراج
propose پیشنهاد کردن
suggested پیشنهاد کردن
offers پیشنهاد کردن
peace offering پیشنهاد صلح
projected پیشنهاد کردن
offer پیشنهاد کردن
project پیشنهاد پلان
suggestions پیشنهاد القاء
tendering پیشنهاد دادن
tender پیشنهاد دادن
project پیشنهاد کردن
suggestion پیشنهاد القاء
tenderest پیشنهاد دادن
advance پیشنهاد کردن
advancing پیشنهاد کردن
tendered پیشنهاد دادن
peace offerings پیشنهاد صلح
recommendation نامه پیشنهاد
recommendations نامه پیشنهاد
projected پیشنهاد پلان
bidder پیشنهاد کننده
bidder پیشنهاد دهنده
projects پیشنهاد کردن
projects پیشنهاد پلان
bidders پیشنهاد کننده
bids پیشنهاد مناقصه
bidders پیشنهاد دهنده
offered پیشنهاد کردن
proposal پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
bid against پیشنهاد بهتری دادن
pull one's socks up <idiom> پیشنهاد عالی دادن
to make a motion پیشنهاد کردن بر ان شدن
bidden خواندن پیشنهاد دادن
to pop the question پیشنهاد عروسی کردن
My advice is ... پیشنهاد من این است ...
projects طرح یا پیشنهاد کردن
bidding پیشنهاد مزایده کردن
project طرح یا پیشنهاد کردن
Many explanations were proffered. توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
consult پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted پیشنهاد خواستن از یک خبره
consults پیشنهاد خواستن از یک خبره
ultimata اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatums اخرین پیشنهاد قطعی
projected طرح یا پیشنهاد کردن
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
tender پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
tendered پیشنهاد ادای دین
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
tendered پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest پیشنهاد ادای دین
tenderest پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendering پیشنهاد ادای دین
tender پیشنهاد ادای دین
proforma پیشنهاد فروش کالا
bidder پیشنهاد دهنده در حراج
bidders پیشنهاد دهنده در حراج
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
tendering پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender تقدیم کردن پیشنهاد
shopping خرید
purchasing خرید
procurement خرید
purchase خرید
underwrites خرید
buy خرید
buys خرید
underwrote خرید
underwritten خرید
underwriting خرید
purchases خرید
bondwoman زن زر خرید
bond servant زر خرید
underwrite خرید
buying خرید
purchased خرید
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
tenderer پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
put in تقاضا کردن پیشنهاد دادن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
propone پیشنهاد کردن ارائه دادن
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
bids پیشنهاد کردن توپ زدن
propound پیشنهاد کردن ارائه دادن
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
propounds پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding پیشنهاد کردن ارائه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com