English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (20 milliseconds)
English Persian
tender پیشنهاد دادن
tendered پیشنهاد دادن
tenderest پیشنهاد دادن
tendering پیشنهاد دادن
bid پیشنهاد دادن
bids پیشنهاد دادن
Search result with all words
propound پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds پیشنهاد کردن ارائه دادن
bidden خواندن پیشنهاد دادن
bid against پیشنهاد بهتری دادن
propone پیشنهاد کردن ارائه دادن
put in تقاضا کردن پیشنهاد دادن
pull one's socks up <idiom> پیشنهاد عالی دادن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I] give you a lift? [colloquial] به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
Other Matches
they rejected his proposition پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offered پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer پیشنهاد کردن پیشنهاد
motions پیشنهاد
motioning پیشنهاد
tendering پیشنهاد
tenderest پیشنهاد
suggestion پیشنهاد
pleas پیشنهاد
plea پیشنهاد
recommendation پیشنهاد
tender پیشنهاد
suggestions پیشنهاد
tendered پیشنهاد
motioned پیشنهاد
propositions پیشنهاد
proposition پیشنهاد
propositioning پیشنهاد
overtures پیشنهاد ها
proposals پیشنهاد ها
offers پیشنهاد ها
applications پیشنهاد ها
overture پیشنهاد
propositioned پیشنهاد
motion [politic] پیشنهاد
proposal پیشنهاد
offer پیشنهاد
application پیشنهاد
bidders پیشنهاد
motion پیشنهاد
overture پیشنهاد
overtures پیشنهاد
recommendations پیشنهاد
proposal پیشنهاد
proposals پیشنهاد
purpose پیشنهاد
purposes پیشنهاد
bidder پیشنهاد
offer پیشنهاد
bid پیشنهاد
offers پیشنهاد
offered پیشنهاد
proffered پیشنهاد
bids پیشنهاد
proffers پیشنهاد
proffering پیشنهاد
proffer پیشنهاد
offer پیشنهاد کردن
firm offer پیشنهاد ثابت
proposing پیشنهاد کردن
proposes پیشنهاد کردن
recommendations نامه پیشنهاد
mover پیشنهاد دهنده
proposed پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد حراج
propose پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد خرید
peace offerings پیشنهاد صلح
bid پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد مزایده
peace offering پیشنهاد صلح
recommendation نامه پیشنهاد
firm offer پیشنهاد قطعی
bid پیشنهاد مناقصه
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
suggests پیشنهاد کردن
proposition گزاره پیشنهاد
tenderer پیشنهاد دهنده
propositioning گزاره پیشنهاد
propositions گزاره پیشنهاد
propositioned گزاره پیشنهاد
advancing پیشنهاد کردن
advance پیشنهاد کردن
recommends پیشنهاد کردن
suggesting پیشنهاد کردن
bidders پیشنهاد دهنده
acceptances تصویب یک پیشنهاد
counterbid پیشنهاد متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
acceptance تصویب یک پیشنهاد
suggester پیشنهاد دهنده
bidder پیشنهاد کننده
bidder پیشنهاد دهنده
suggest پیشنهاد کردن
suggested پیشنهاد کردن
bidders پیشنهاد کننده
to make overtures پیشنهاد کردن
offer curve منحنی پیشنهاد
project پیشنهاد پلان
propound پیشنهاد کردن
offers پیشنهاد کردن
proposal form فرم پیشنهاد
suggestion پیشنهاد القاء
project پیشنهاد کردن
offered پیشنهاد کردن
propounds پیشنهاد کردن
projected پیشنهاد کردن
suggestions پیشنهاد القاء
projected پیشنهاد پلان
propounder پیشنهاد دهنده
proposer پیشنهاد کننده
proposal of marriage پیشنهاد عروسی
projects پیشنهاد پلان
tendering form ورقه پیشنهاد
propounding پیشنهاد کردن
recommending پیشنهاد کردن
recommend پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد مناقصه
projects پیشنهاد کردن
offerer پیشنهاد دهنده
bids پیشنهاد خرید
bids پیشنهاد حراج
bids پیشنهاد کردن
offer to purchase پیشنهاد خرید
bids پیشنهاد مزایده
offeror پیشنهاد دهنده
overbid پیشنهاد زیادتر
suggestible پیشنهاد کردنی
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
proforma پیشنهاد فروش کالا
consult پیشنهاد خواستن از یک خبره
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
to pop the question پیشنهاد عروسی کردن
ultimatum اخرین پیشنهاد قطعی
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
ultimata اخرین پیشنهاد قطعی
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
ultimatums اخرین پیشنهاد قطعی
consulted پیشنهاد خواستن از یک خبره
consults پیشنهاد خواستن از یک خبره
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest پیشنهاد ادای دین
tenderest پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
tendering پیشنهاد ادای دین
tendering پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
to make a motion پیشنهاد کردن بر ان شدن
tendered پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered پیشنهاد ادای دین
project طرح یا پیشنهاد کردن
tender تقدیم کردن پیشنهاد
My advice is ... پیشنهاد من این است ...
tender پیشنهاد ادای دین
projects طرح یا پیشنهاد کردن
tender پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
projected طرح یا پیشنهاد کردن
proposal پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
bidder پیشنهاد دهنده در حراج
Many explanations were proffered. توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
bidders پیشنهاد دهنده در حراج
bidding پیشنهاد مزایده کردن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
bids پیشنهاد کردن توپ زدن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
bid پیشنهاد کردن توپ زدن
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
tenderer پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
The suggestion didn't go down very well with our boss. کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
Why do you ridicule my suggestion? چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
You yourself suggested it , didt you ? مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
golden handshakes پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
You can't refuse me that ! این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
golden handshake پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
Is your price offer ( quotation ) stI'll open ( valid ) ? آیا پیشنهاد قیمت شما کماکان بقوت خود با قی است ؟
centronics interface واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
In regard to the proposed changes I think we need more information. در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
banns اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
proposition پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com