Dictiornary-Farsi | پیشه دستی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
handicraft	پیشه دستی


Other Matches

professionals	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
well there are actors and actors	آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
manual	دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply	اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
tradesman	پیشه ور
tradesmen	پیشه ور
craft	پیشه
artisans	پیشه ور
artisan	پیشه ور
functions	پیشه
functioned	پیشه
function	پیشه
occupations	پیشه
crafts	پیشه
walk of life	پیشه
walks of life	پیشه
professions	پیشه
careered	پیشه
careering	پیشه
careers	پیشه
calling	پیشه
artificer	پیشه ور
avocation	پیشه
craftbrother	هم پیشه
handicraftsman	پیشه ور
vocations	پیشه
vocation	پیشه
occupation	پیشه
traded	پیشه
trade	پیشه
mystery	پیشه
jobs	پیشه
mysteries	پیشه
profession	پیشه
line of business	پیشه
career	پیشه
job	پیشه
profession of medicine	پیشه پزشکی
practice	رویه پیشه
line of business	شاخه پیشه
practice	کار پیشه
jackdaws	کلاغ پیشه
jackdaw	کلاغ پیشه
oppressive	ستم پیشه
trade	پیشه حرفه
amative	عاشق پیشه
amorist	عاشق پیشه
traded	پیشه حرفه
chisel tooth	دندان پیشه
professionally	از لحاظ پیشه
the long robe	پیشه قضائی
studios	پیشه گاه
pursuits	حرفه پیشه
pursuit	حرفه پیشه
studio	پیشه گاه
supervisory	مباشر پیشه
freelancer	پیشه ور آزاد
professionally	ازراه پیشه یاکسب
profession	پیشگانی پیشه کار
traded	پیشه وری کاسبی
industry	پیشه و هنر ابتکار
trade	پیشه وری کاسبی
profession	افهار پیشه و حرفه
career women	زن دارای حرفه یا پیشه
professions	افهار پیشه و حرفه
professions	پیشگانی پیشه کار
craft guild	صنف پیشه وران
industries	پیشه و هنر ابتکار
career woman	زن دارای حرفه یا پیشه
he is a physician byprofession	پیشه او پزشکی است
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
good will	حق کسب و پیشه وتجارت
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
specialism	پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms	پیروی علم یا پیشه ویژه
to retain a freelancer	استخدام کردن پیشه ور آزاد
eminence	پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
industrial wealth	مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
lay deacon	شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus	کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
The box office star of 1980.	پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
rigger	کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
logographer	مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
handier	دستی
single-handed	یک دستی
ready use	دم دستی
levorotation	چپ دستی
left handedness	چپ دستی
bellows	دم دستی
portable	دستی
hand made	دستی
hand held	دستی
palmar	کف دستی
handiest	دستی
manual	دستی
three handed	سه دستی
handy	دستی
handmade	دستی
submachinegun	مسلسل دستی
hand grenade	نارنجک دستی
fly bill	اگهی دستی
hand held computer	کامپیوتر دستی
fly sheet	اعلانات دستی
hand lade	پاتیل دستی
post hole auger	مته دستی
portable weir	سرریز دستی
portable receiver	رادیوی دستی
portable instrument	سنجه دستی
fly bill	اعلان دستی
hand mill	اسیاب دستی
hand molding	قالبریزی دستی
hand molding shop	قالبریزی دستی
portable drill	مته دستی
foozle	خام دستی
hand drill	مته دستی
hand power winch	جراثقال دستی
hand brake	ترمز دستی
right handedness	راست دستی
hand augger	مته دستی
side board	میز دم دستی
quern	اسیاب دستی
go devil	ارابه دستی
hand cart	چرخ دستی
staff gauge	اشل دستی
gaucherie	خام دستی
hand compaction	توپرسازی دستی
hand compaction	تراکم دستی
hand crane	جرثقیل دستی
hand crane	بارانگیز دستی
hand cable winch	جراثقال دستی
hand operated chuck	سه نظام دستی
hand organ	ارگ دستی
manual override	القای دستی
manual ringing	زنگ دستی
manual skill	مهارت دستی
manual skills	مهارتهای دستی
made ground	خاک دستی
manula shifting	اتصال دستی
long bow	کمان دستی
line hand	دستی که نخ را می کشد
light fingers	چابک دستی
manual adjustment	تنطیم دستی
manual control	کنترل دستی
manual controller	نافم دستی
manual operation	عملیات دستی
manual operation	عمل دستی
manual pinion shift	استارت دستی
manual labour	امضای دستی
manual input	ورودی دستی
manual exchange	مرکز دستی
manual cutout	افتامات دستی
hand cart	ارابه دستی
mill file	سوهان دستی
hand vise	گیره دستی
hand torch	مشعل دستی
hand tool	ابزار دستی
paving beetle	تخماق دستی
hand saw	اره دستی
hand roller	غلطک دستی
hand receipt	رسید دستی
hand wheel	چرخ دستی
handbell	زنگ دستی
handhold	گیره دستی
nattiness	زبر دستی
handwork	دستی دستکاری
push cart	چرخ دستی
handwheel	چرخ دستی
handsaw	اره دستی
handlist	فهرست دستی
nimble fingers	چابک دستی
hand reamer	کوبه دستی
sub-machine guns	تیربار دستی
gimlet	مته دستی
carpenter's clamp	پیچ دستی
smacks	کف دستی زدن
smacked	کف دستی زدن
smack	کف دستی زدن
pushcarts	ارابه دستی
gimlets	مته دستی
gun	تلمبه دستی
guns	تلمبه دستی
concertinas	ارغنون دستی
concertinaing	ارغنون دستی
concertinaed	ارغنون دستی
sideboard	میز دم دستی
concertina	ارغنون دستی
egg beater	همزن دستی
manual focusing knob	دکمهزوم دستی
handbooks	کتاب دستی
trial balloon <idiom>	یک دستی زدن
pushcart	ارابه دستی
Jim Crow	ریل خم کن دستی
handcart	ارابه دستی
sideboards	میز دم دستی
handbills	اگهی دستی
handbill	اگهی دستی
handbook	کتاب دستی