Dictiornary-Farsi | پیشه قضائی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 103 (6 milliseconds)

English	Persian
the long robe	پیشه قضائی


Other Matches

professional	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professionals	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
well there are actors and actors	آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
judicatory	قضائی
circuit	حوزه قضائی
circuits	حوزه قضائی
juridically	از لحاظ قضائی
gentlemen of the robe	مردمان قضائی
the long robe	لباس قضائی
judicially	از نظر قضائی
rogatory commission	نیابت قضائی
judicial arbitrator	داور قضائی
leading case	نمونه یاسابقه قضائی
judicial review	تجدید نظر قضائی
to seek or ask lagal a	مشورت قضائی کردن
competant judicial authority	مقامات صلاحیت دار قضائی
verderer	متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
to revisit a criminal case [judicial proceedings]	یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
verderor	متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
cognizance	ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
profession	پیشه
vocations	پیشه
professions	پیشه
craftbrother	هم پیشه
handicraftsman	پیشه ور
avocation	پیشه
artificer	پیشه ور
trade	پیشه
calling	پیشه
careers	پیشه
careering	پیشه
careered	پیشه
career	پیشه
vocation	پیشه
walks of life	پیشه
occupation	پیشه
tradesman	پیشه ور
mystery	پیشه
mysteries	پیشه
traded	پیشه
jobs	پیشه
job	پیشه
line of business	پیشه
artisans	پیشه ور
craft	پیشه
crafts	پیشه
artisan	پیشه ور
functions	پیشه
functioned	پیشه
function	پیشه
walk of life	پیشه
occupations	پیشه
tradesmen	پیشه ور
profession of medicine	پیشه پزشکی
freelancer	پیشه ور آزاد
studios	پیشه گاه
professionally	از لحاظ پیشه
chisel tooth	دندان پیشه
handicraft	پیشه دستی
jackdaws	کلاغ پیشه
jackdaw	کلاغ پیشه
oppressive	ستم پیشه
studio	پیشه گاه
pursuit	حرفه پیشه
traded	پیشه حرفه
pursuits	حرفه پیشه
supervisory	مباشر پیشه
trade	پیشه حرفه
practice	رویه پیشه
amative	عاشق پیشه
amorist	عاشق پیشه
line of business	شاخه پیشه
practice	کار پیشه
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
industry	پیشه و هنر ابتکار
professionally	ازراه پیشه یاکسب
profession	افهار پیشه و حرفه
he is a physician byprofession	پیشه او پزشکی است
craft guild	صنف پیشه وران
industries	پیشه و هنر ابتکار
professions	پیشگانی پیشه کار
trade	پیشه وری کاسبی
traded	پیشه وری کاسبی
professions	افهار پیشه و حرفه
good will	حق کسب و پیشه وتجارت
profession	پیشگانی پیشه کار
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
career woman	زن دارای حرفه یا پیشه
career women	زن دارای حرفه یا پیشه
to retain a freelancer	استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialism	پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms	پیروی علم یا پیشه ویژه
eminence	پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
industrial wealth	مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lay deacon	شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus	کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
rigger	کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980.	پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
logographer	مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
practician	کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to engage somebody as somebody	کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن