Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
coxswain
پیشکار کارکنان کشتی
Other Matches
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
crewing
کارکنان کشتی
crews
کارکنان کشتی
crew
کارکنان کشتی
crewed
کارکنان کشتی
slop chest
صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
chamberlains
پیشکار
agents
پیشکار
chamberlain
پیشکار
upper face of tunnel
پیشکار
steward
پیشکار
stewards
پیشکار
chamberer
پیشکار
agent
پیشکار
shaft beyond trial well
چاه پیشکار
intendant
پیشکار دارایی
head well
چاه پیشکار
majordomo
وکیل خرج پیشکار
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
personnel
کارکنان
staffs
کارکنان
staffed
کارکنان
staff
کارکنان
employees
کارکنان
crewed
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewing
کارکنان هواپیماوامثال ان
staffed
1- ستاد 2- کارکنان
hotel staff
کارکنان هتل
crews
کارکنان هواپیماوامثال ان
personnel training
اموزش کارکنان
staff
کارمندان کارکنان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staffed
کارمندان کارکنان
private employees
کارکنان خصوصی
staffs
کارمندان کارکنان
staffs
1- ستاد 2- کارکنان
crew
کارکنان هواپیماوامثال ان
ground crew
کارکنان هواپیما
furnace crew
کارکنان کوره
employees empowerment
توانمندسازی کارکنان
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
establishments
موسسه دسته کارکنان
establishment
موسسه دسته کارکنان
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
editorial board
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
bottoms
کشتی
bottom
کشتی
aft
در پس کشتی
on board a ship
در کشتی
carina
کشتی
foreship
سر کشتی
collier
کشتی
flat
پل کشتی
flattest
پل کشتی
catch
کشتی کج
ship haven
یک کش کشتی
on shipboard
در کشتی
puppis
کشتی دم
argo
کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
carinae
کشتی
hulks
کشتی
bilge
اب ته کشتی
board
کشتی
by water
با کشتی
on the water
در کشتی
boarded
کشتی
on the sea
در کشتی
hulk
کشتی
decked
پل کشتی
ark
کشتی
afloat
در کشتی
wrestling
کشتی
decks
پل کشتی
deck
پل کشتی
vessels
کشتی
vessel
کشتی
ship
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
ships
کشتی
commondo ship
کشتی نیروبر
commercial marine
کشتی تجاری
carina
کشتی حمال
cockswain
پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel
کشتی جنگی
coal whipper
زغال کش کشتی
tricks
فن و بندهای کشتی
caulker
درزگیر کشتی
catch as catch can
کشتی ازاد
castway
کشتی شکسته
fob
تحویل کشتی
carrying vessel
کشتی باربری
cook house
اشپزخانه کشتی
coxswain
مباشر کشتی
deck plan
افق پل کشتی
boom
تیغه
[کشتی]
tonnage
فرفیت کشتی
deck seamanship
ملوان پل کشتی
deck gang
ملوان پل کشتی
deadman
مهاربند کشتی
marker ship
کشتی نماینده
doutful category
کشتی مشکوک
strands
به گل نشستن کشتی
dressing ship
تزیین کشتی
strand
به گل نشستن کشتی
bulkhead
تیغه در کشتی
spar
تیغه
[کشتی]
deck plan
صفحه پل کشتی
spar
تیردکل
[کشتی]
bosuns
افسر کشتی
cuddy
اطاقک کشتی
cutwater
دماغه کشتی
bos'n
افسر کشتی
bo's'n
افسر کشتی
boom
تیردکل
[کشتی]
keel shaped
شبیه ته کشتی
navies
کشتی جنگی
bulkheads
تیغه در کشتی
double-deckers
کشتی دوعرشهای
cargo ship
کشتی باری
patrols
کشتی اکتشافی
navy
کشتی جنگی
battleship
کشتی جنگی
aeroboat
کشتی طیار
aerographer
هواشناسی کشتی
wrecks
کشتی شکستگی
affreightment
اجاره کشتی
wrecking
کشتی شکستگی
battleships
کشتی جنگی
naval
وابسته به کشتی
patrol
کشتی اکتشافی
flagship
کشتی دریادار
flagships
کشتی دریادار
stern
عقب کشتی
sterner
عقب کشتی
sternest
عقب کشتی
patrolling
کشتی اکتشافی
sterns
عقب کشتی
boat
کشتی کوچک
boats
کشتی کوچک
galley
اشپزخانه کشتی
aboard
روی کشتی
patrolled
کشتی اکتشافی
afterdeck
عقب کشتی
bige water
گنداب کشتی
bilge water
گنداب کشتی
wrestling
کشتی گیری
bill of lading
ستمی کشتی
bosun
افسر کشتی
bill of loading
بارنامه کشتی
bill of loading
جواز کشتی
caboose
اشپزخانه کشتی
cargo boat
کشتی بارکش
shipwreck
کشتی شکستگی
cargo boat
کشتی باری
shipwrecked
کشتی شکستگی
auxiliary ship
کشتی تدارکاتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com