English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
erenow پیش ازاین تااین تاریخ
Other Matches
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
hence it is ازاین
from this time forth ازاین پس
later on ازاین پس
from this time forward ازاین پس
owing to this ازاین سبب
to this effect ازاین قرار
on the score of neglect ازاین حیث
For this reason . In this respect. ازاین جهت
over and above گذشته ازاین
from this time forward ازاین ببعد
hereinbelow ازاین پایین تر
from this time forth ازاین ببعد
in a. to this گذشته ازاین
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
this wayŠplease ازاین راه بفرمایید
superlunar بیرون ازاین جهان
across ازاین سو بان سو درمیان
f. this path ازاین راه برو
From now on. Henceforth. از حالابه بعد (ازاین پس)
since that time. thereafter. ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
he passed hence ازاین جهان رخت بربست
to an overthwart بطور متقاطع ازاین سو بان سو
at an overthwart بطور متقاطع ازاین سو بان سو
oscillate ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
on the score of neglect بعنوان غفلت ازاین بابت
oscillated ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
oscillates ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
as follows بشرح ذیل ازاین قرار
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
is he a the wiser for it ایا ازاین بابت عاقل تراست
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
meerschaum هیدروسیلیکات منیزیم سرچپق یاسرقلیانی که ازاین سنگ ساخته میشود
The borrower is absolutely free to use the amount. وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
ethnography تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
pub میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pubs میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
across ازاین طرف بان طرف
dateless بی تاریخ
eras تاریخ
as of از تاریخ
as from از تاریخ ,
no date بی تاریخ
undated بی تاریخ
coetaneous هم تاریخ
coeval هم تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
with effect from از تاریخ ...
era تاریخ
date [appointment] تاریخ
appointment تاریخ
appointed day تاریخ
dates تاریخ
history تاریخ
histories تاریخ
appointed days تاریخ ها
date تاریخ
appointments تاریخ ها
dateline تاریخ گذاری
historicity تاریخ گرایی
maintenance history تاریخ تعمیرات
delivery date تاریخ تحویل
due date تاریخ سررسید
expiry date تاریخ انقضاء
expiration date تاریخ انقضا
effective date تاریخ اجرا
Ancient history تاریخ باستان
economic history تاریخ اقتصادی
due date تاریخ تادیه
date of shipment تاریخ حمل
in chronological order به ترتیب تاریخ
intellectual history تاریخ اندیشه ها
stale cheque چک تاریخ گذشته
system date تاریخ سیستم
the date was not specified تاریخ ان معلوم
prehistory ماقبل تاریخ
value date تاریخ ارزش
julain date تاریخ ژولین
literary history تاریخ ادبیات
termination date تاریخ پایان
maturity date تاریخ سررسید
modern history تاریخ معاصر
natural historian تاریخ نویس
date of birth تاریخ تولد
acceptance date تاریخ قبولی
prehistory پیش تاریخ
closing date تاریخ انقضاء
completion date تاریخ تکمیل
shelf life تاریخ مصرف
creation date تاریخ افرینش
creation date تاریخ ایجاد
chronogram ماده تاریخ
dates نخل تاریخ
epoch مبدا تاریخ
dated تاریخ دار
natural history تاریخ طبیعی
historians تاریخ نویس
epochs مبدا تاریخ
postdating تاریخ ماقبل
postdates تاریخ ماقبل
basic date تاریخ ترفیع
postdated تاریخ ماقبل
postdate تاریخ ماقبل
out of date از تاریخ گذشته
datable تاریخ گذاردنی
historians تاریخ گزار
historian تاریخ نویس
current date تاریخ جاری
date of issuance تاریخ صدور
date of acquisition تاریخ خریداری
date of maturity تاریخ سررسید
historian تاریخ گزار
date of maturity تاریخ انقضاء
date in issuing تاریخ صدور
dateable تاریخ گذاردنی
date نخل تاریخ
backdating date پیش تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
historically بشکل تاریخ دراوردن
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
landmarks نقطه تحول تاریخ
post date تاریخ اینده گذاشتن
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
landmark نقطه تحول تاریخ
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
post date پیش تاریخ کردن
historian تاریخ دان مورخ
value date تاریخ اجرا والور
up to now تا کنون تا این تاریخ
era اغاز تاریخ عصر
eras اغاز تاریخ عصر
the christian era مبدا تاریخ میلادی
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
historians تاریخ دان مورخ
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
dateline محل تاریخ گذاری
cryptodate کلید تاریخ رمز
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
completion date تاریخ انجام کار
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
from the date on wards از این تاریخ به بعد
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
datable قابل تعیین تاریخ
dateable قابل تعیین تاریخ
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
historic معروف مبنی بر تاریخ
chronological دارای تسلسل تاریخ
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
letter of even date نامه همین تاریخ
back dated پیش تاریخ شده
of even date دارای همان تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
even دارای همان تاریخ
morphology تاریخ تحولات لغوی
misdate تاریخ غلط گذاشتن
date time group گروه تاریخ و زمان
azoic دوران ماقبل تاریخ
medizeval history تاریخ قرون وسطی
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
date تاریخ روز و ماه و سال
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
dates تاریخ روز و ماه و سال
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
data break تاریخ تعویض کلید رمز
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com