Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
stick out
پیش امدگی داشتن
to run out
پیش امدگی داشتن
Other Matches
gibbosity
بر امدگی
cornices
پیش امدگی
jutted
پیش امدگی
congestion
فراهم امدگی
jut
پیش امدگی
congregations
گرد امدگی
congregation
گرد امدگی
gibbosity
پیش امدگی
protrusility
جلو امدگی
projection
پیش امدگی
cornice
پیش امدگی
juts
پیش امدگی
aggregation
گرد امدگی
nid
بر امدگی نوک
protrusion
پیش امدگی
protrusions
پیش امدگی
adams apple
بر امدگی گلو
osteophyte
بر امدگی استخوانی
outthrust
پیش امدگی
projections
پیش امدگی
corbel
پیش امدگی
bay windows
پیش امدگی ساختمان
biserrate
دارای دو دندانه یا بر امدگی
saliency
جلو امدگی برتری
salience
جلو امدگی برتری
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
corbelling
پیش امدگی ساختمانی
corbeling
پیش امدگی ساختمانی
prognathism
پیش امدگی ارواره
bay window
پیش امدگی ساختمان
pouting
جلو امدگی لبها
humpy
دارای بر امدگی اخمو
pouts
جلو امدگی لبها
pouted
جلو امدگی لبها
pout
جلو امدگی لبها
proptosis
جلو امدگی تخم چشم
jetties
طره پیش امدگی ساختمان
jogging
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetty
طره پیش امدگی ساختمان
jogs
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jog
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogged
جلو امدگی یاعقب رفتگی
eaves
پیش امدگی لبه بام
eaves
هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
olivary body
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
tappet
جلو امدگی یا اهرمی که بوسیله چیز دیگری بحرکت اید
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to be feverish
تب داشتن
doubted
شک داشتن
doubting
شک داشتن
to have f.
تب داشتن
doubts
شک داشتن
have
داشتن
possess
داشتن
to be in a f.
تب داشتن
possessing
داشتن
possesses
داشتن
wanted
کم داشتن
to have possession of
داشتن
want
کم داشتن
to possess
داشتن
intercommon
داشتن
to hold a meeting
داشتن
having
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
redolence
بو داشتن
lackvt
کم داشتن
own
داشتن
lacks
کم داشتن
lacked
کم داشتن
to go hot
تب داشتن
lack
کم داشتن
relieve
داشتن
to have
داشتن
relieves
داشتن
relieving
داشتن
owns
داشتن
owned
داشتن
to hold
داشتن
doubt
شک داشتن
bear
در بر داشتن
owning
داشتن
bears
داشتن
bears
در بر داشتن
bear
داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
vary
فرق داشتن
tolerate
طاقت داشتن
contests
اعتراض داشتن بر
vibrates
ارتعاش داشتن
jutty
پیشرفتگی داشتن
adjudge
مقرر داشتن
contesting
اعتراض داشتن بر
mislike
تنفر داشتن از
vibrated
ارتعاش داشتن
misdeem
سوء فن داشتن
varies
فرق داشتن
contested
اعتراض داشتن بر
contradict
تناقض داشتن با
tolerating
طاقت داشتن
meritoriously
با داشتن استحقاق
hears
خبر داشتن
hear
خبر داشتن
abominating
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominate
تنفر داشتن
contradicted
تناقض داشتن با
mant
لکنت داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
implies
دلالت داشتن
to be away on vacation
[American]
داشتن مرخصی
imply
دلالت داشتن
mediately
با داشتن وسیله
implying
دلالت داشتن
lackvt
احتیاج داشتن
letted
باز داشتن
abhor
ترس داشتن از
contest
اعتراض داشتن بر
look after
توجه داشتن به
scoots
سرعت داشتن
reck
پروا داشتن
reck
بیم داشتن
retains
نگاه داشتن
reck
باک داشتن
retaining
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
receive of
سهم داشتن از
protend
بسط داشتن
pay respect to
توجه داشتن به
phthiriasis
شپشک داشتن
have butterflies in one's stomach
اضطراب داشتن
have butterflies in one's stomach
دلهره داشتن
to look like
شباهت داشتن
playact
رفتارمتظاهر داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
preservatize
نگاه داشتن
propend
تمایل داشتن
repugn
تناقض داشتن
retain
نگاه داشتن
resile
انعطاف داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
refrain
نگاه داشتن
shimmey
تاب داشتن
shimmey
لرزش داشتن
shimmy
تاب داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
stick up
برجستگی داشتن
shimmy
لرزش داشتن
to be afraid
بیم داشتن
refrains
نگاه داشتن
shilly shally
دودلی داشتن
expects
چشم داشتن
expecting
چشم داشتن
retroact
واکنش داشتن
expected
چشم داشتن
expect
چشم داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com