English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English Persian
to butt out پیش امدگی پیداکردن
Other Matches
gibbosity بر امدگی
projection پیش امدگی
adams apple بر امدگی گلو
cornice پیش امدگی
cornices پیش امدگی
protrusion پیش امدگی
protrusions پیش امدگی
nid بر امدگی نوک
aggregation گرد امدگی
gibbosity پیش امدگی
outthrust پیش امدگی
protrusility جلو امدگی
osteophyte بر امدگی استخوانی
jut پیش امدگی
juts پیش امدگی
jutted پیش امدگی
congestion فراهم امدگی
corbel پیش امدگی
projections پیش امدگی
congregations گرد امدگی
congregation گرد امدگی
humpy دارای بر امدگی اخمو
corbelling پیش امدگی ساختمانی
corbeling پیش امدگی ساختمانی
biserrate دارای دو دندانه یا بر امدگی
bay window پیش امدگی ساختمان
bay windows پیش امدگی ساختمان
pouts جلو امدگی لبها
pouted جلو امدگی لبها
to run out پیش امدگی داشتن
prognathism پیش امدگی ارواره
salience جلو امدگی برتری
pouting جلو امدگی لبها
saliency جلو امدگی برتری
pout جلو امدگی لبها
stick out پیش امدگی داشتن
discover پیداکردن
to pluck up heart دل پیداکردن
to find out پیداکردن
discovered پیداکردن
discovering پیداکردن
discovers پیداکردن
acquires پیداکردن
acquiring پیداکردن
loave پیداکردن
to work out پیداکردن
eaves پیش امدگی لبه بام
jogging جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogged جلو امدگی یاعقب رفتگی
jog جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetty طره پیش امدگی ساختمان
jogs جلو امدگی یاعقب رفتگی
proptosis جلو امدگی تخم چشم
jetties طره پیش امدگی ساختمان
short circuit اتصال پیداکردن
to form a habit عادتی پیداکردن
to come to an agreement موافقت پیداکردن
outreach دسترسی پیداکردن
to get ones hand in تسلط پیداکردن در
to get into debt وام پیداکردن
to get into debt بدهی پیداکردن
to come in to notice اهمیت پیداکردن
shorter اتصالی پیداکردن
slant شیب پیداکردن
slanted شیب پیداکردن
slants شیب پیداکردن
short اتصالی پیداکردن
put through ارتباط پیداکردن
shortest اتصالی پیداکردن
eaves هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
faltered لکنت زبان پیداکردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
syncopate حالت غش یاسنکوپ پیداکردن
falter تزلزل یا لغزش پیداکردن
misbelieve اعتقاد خطا پیداکردن
faltered تزلزل یا لغزش پیداکردن
falter لکنت زبان پیداکردن
to study out با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
autotomize انفصال خودبخود پیداکردن
to strike a bargain درمعامله موافقت پیداکردن
shining پیداکردن شکار در شب بانورافکن
interdigitate بهم اتصال پیداکردن
crick انقباض عضله پیداکردن
falters تزلزل یا لغزش پیداکردن
to come to terms سازش یا موافقت پیداکردن
falters لکنت زبان پیداکردن
up hill به بالا شیب پیداکردن
to come to an understanding پیدا کردن سازش پیداکردن
to get the run of a metre وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
diverges ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverge ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
photosensitize نسبت بنور حساسیت پیداکردن
diverged ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
olivary body بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
have a bone to pick بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
tappet جلو امدگی یا اهرمی که بوسیله چیز دیگری بحرکت اید
to p upon any one's blunder لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
eudemonology مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
browsing نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
spot پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
batter خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batters خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com