Dictiornary-Farsi | پیش بینی نشست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
settlement forecast	پیش بینی نشست


Other Matches

meets	نشست نشست گاه
meet	نشست نشست گاه
pug nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum	حفرههای بینی پره بینی
symposia	هم نشست
slumps	نشست
slumping	نشست
slumped	نشست
symposiums	هم نشست
seance	نشست
symposium	هم نشست
leakages	نشست
meeting	نشست
settlement	نشست
settlements	نشست
precipitation	ته نشست
deposition	ته نشست
depositions	ته نشست
trimmest	نشست
trim	نشست
settletment	نشست
trims	نشست
meetings	نشست
fouling	ته نشست
seepage	نشست
sediment	ته نشست
leakage	نشست
sessions	نشست
session	نشست
sediments	ته نشست
settlement of the dam	نشست سد
sitting	نشست
sittings	نشست
slump	نشست
consolidation	نشست
siting	نشست
guided propagation	تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
subsiding	نشست کردن
sink	نشست کردن
subsided	نشست کردن
true slump	نشست واقعی
settlement ratio	نسبت نشست
she sat behind me	او پشت من نشست
sinks	نشست کردن
subside	نشست کردن
trim forward	نشست سینه
sinkable	نشست کردنی
subsidence	نشست فرونشینی
air landed	هوا نشست
annual accumulation of sediment	ته نشست سالانه
soft spot	ناحیه نشست
rate of deposition	سرعت ته نشست
settle	نشست کردن
settlement of the foundation	نشست پی گاه
settles	نشست کردن
to cave in	نشست کردن
seep in	نشست کردن
leaky	نشست کننده
trim aft	نشست پاشنه
subsidence	نشست خاک
precipitated rocks	سنگهای ته نشست
assembly	مجمع نشست
oil residue	ته نشست روغن
extraordinary meeting	نشست ویژه
special session	نشست ویژه
exudation	برون نشست
boring stay	محل نشست
sinking	استهلاک نشست
electrolytic deposition	ته نشست الکترولیتی
subsides	نشست کردن
shore formation	ته نشست دریاچهای
deposit	ته نشست ته نشین
deposits	ته نشست ته نشین
lacustrine sediment	ته نشست دریاچهای
closed meeting	نشست مسدود
calcareous deposit	ته نشست اهکی
closed conference	نشست مسدود
lime deposite	ته نشست اهکی
extravasate	نشست کردن
vomer	استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
seat of settlement	محل نشست ساختمان
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
landing zone	منطقه نشست هوایی
powwow	نشست وگفتگو کردن
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
He was favorably impressed by what I told him .	حرفم دردلش نشست
She went to the bad.	بروز سیاه نشست
special session	نشست فوق العاده
settlement of abutments	نشست تکیه گاه
annual accumulation of sediment	سال اورد ته نشست
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
conventional take off and landing	هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
exudate	ترشح التهابی برون نشست
proces verbal	صورت جلسه نشست نامه
the bird took its perch	مرغ روی چوب نشست
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses	تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
To associate ( mix) with someone .	با کسی نشست وبر خاست کردن
the veaael was neaped	کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
to have a closed meeting	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
drops	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
drop	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus	گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
predicting interval	فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
valve seat insert	مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
nasally	از بینی
mucus of the nose	اب بینی
chiromancy	کف بینی
snot	اب بینی
neb	بینی
night bilndness	شب بینی
cross eye	کج بینی
cross eye	دو بینی
hand reading	کف بینی
rhinologist	بینی
snivelled	اب بینی
noses	بینی
pecker	بینی
palmistry	کف بینی
nozzle	بینی
snivel	اب بینی
nose	بینی
snivels	اب بینی
sniveling	اب بینی
snivelling	اب بینی
sniveled	اب بینی
graphology	خط بینی
snoot	بینی
double vision	دو بینی
nozzles	بینی
the handle of the face	بینی
rheum	اب بینی
genethlilogy	طالع بینی
fortune telling	طالع بینی
forcasting	پیش بینی
auguries	پیش بینی
genethlilogy	زایچه بینی
haemoscopy	خون بینی
laryngoscopy	حنجره بینی
forecasting	پیش بینی
stricture	باریک بینی
isomorphism	هم ریخت بینی
strictures	باریک بینی
augury	پیش بینی
hawk nose	بینی قوشی
megalomania	خودبزرگ بینی
flat nosed	پهن بینی
fastidiousness	باریک بینی
clear sightedness	روشن بینی
nasal	مربوط به بینی
nasal	وابسته به بینی
predictions	پیش بینی
keenness of sight	تیز بینی
biopsy	زنده بینی
conchoscope	بینی بین
abdominos'copy	شکم بینی
myopia	نزدیک بینی
false pride	خود بینی
prediction	پیش بینی
bridge	برامدگی بینی
erythropsia	سرخ بینی
crystal gazing	بلور بینی
lenticular	ذره بینی
stereoscopic	برجسته بینی
spectroscopy	طیف بینی
spectroscope	طیف بینی
soothsaying	فال بینی
soothsayer	فال بینی
snuffer	سوراخ بینی
self imprtance	خود بینی
scintillating scotoma	اخگر بینی
rhiopharyngeal	بینی حلقی
rhinoscope	بینی نگر
rhinology	بینی شناسی
rhinal	وابسته به بینی
retinoscopy	شبکیه بینی
quillet	باریک بینی
prospectiveness	پیش بینی
priggism	اندک بینی
strology	زایجه بینی
subtility	باریک بینی
worldview	جهان بینی
My nose is running.	از بینی ام آب می آید
nose leather	چرم بینی
xanthopsia	زرد بینی
world view	جهان بینی
weltanschauung	جهان بینی
vibrissa	موی بینی
to read people's hands	کف بینی کردن
to blow nose	گرفتن بینی
the two nostrils	دو سوراخ بینی
the tip of the nose	نوک بینی

settlement forecast

پیش بینی نشست