Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to push out
پیش رفتگی داشتن
Other Matches
depression
تو رفتگی
depressions
تو رفتگی
dents
تو رفتگی
denting
تو رفتگی
dented
تو رفتگی
dent
تو رفتگی
shrinkage
اب رفتگی
intromission
تو رفتگی
undermining by water
اب رفتگی کف
paddywhack
از جا در رفتگی
erosion
رفتگی
indenting
تو رفتگی
indent
تو رفتگی
indents
تو رفتگی
chafes
پوست رفتگی
franticness
ازجادر رفتگی
chafing
پوست رفتگی
luxation
در رفتگی استخوان
jutted
پیش رفتگی
dint
تور رفتگی
ingo
[تو رفتگی در و پنجره]
chafe
پوست رفتگی
discoloration
رنگ رفتگی
dint
تو رفتگی گودی
ire
از جادر رفتگی
excoriation
پوست رفتگی
loss
هدر رفتگی
juts
پیش رفتگی
jut
پیش رفتگی
protrusions
پیش رفتگی
niches
تو رفتگی در دیوار
niche
تو رفتگی در دیوار
protrusion
پیش رفتگی
lie-by
تو رفتگی دیوار
ingoing
[تو رفتگی در و پنجره]
fluxion
خون رفتگی
submersion
فرو رفتگی در زیر اب
atrophy
تحلیل رفتگی اتروفی
atrophying
تحلیل رفتگی اتروفی
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
sinkage
درجه فرو رفتگی
corrosion
رفتگی زنگ زدگی
depression
فرو رفتگی موضعی
atrophies
تحلیل رفتگی اتروفی
atrophied
تحلیل رفتگی اتروفی
luxation
در رفتگی مفصل استخوان
depressions
فرو رفتگی موضعی
pockets
پیش رفتگی خط جبهه
sags
فرو رفتگی شکم دادگی
jogs
جلو امدگی یاعقب رفتگی
sagged
فرو رفتگی شکم دادگی
jogging
جلو امدگی یاعقب رفتگی
gall
زخم پوست رفتگی ساییدگی
galls
زخم پوست رفتگی ساییدگی
jog
جلو امدگی یاعقب رفتگی
sag
فرو رفتگی شکم دادگی
jogged
جلو امدگی یاعقب رفتگی
depigmentation
بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
strains
در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain
در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
pins and needles
احساس مورمور در اثر خواب رفتگی
altar-niche
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
I had pins and needles in my legs.
ساق پاهایم
[در اثر خواب رفتگی]
مور مور می کردند.
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have pins and needles
مور مور کردن
[در اثر خواب رفتگی]
ground section
بدنه و پیکر اصلی فرش
[که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lackvt
کم داشتن
possess
داشتن
owns
داشتن
doubt
شک داشتن
wanted
کم داشتن
lack
کم داشتن
doubted
شک داشتن
want
کم داشتن
intercommon
داشتن
possesses
داشتن
owned
داشتن
own
داشتن
to have
داشتن
to hold a meeting
داشتن
relieve
داشتن
relieves
داشتن
to hold
داشتن
possessing
داشتن
relieving
داشتن
redolence
بو داشتن
doubting
شک داشتن
bear
داشتن
have
داشتن
to go hot
تب داشتن
to be feverish
تب داشتن
having
داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have possession of
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
bears
در بر داشتن
lacks
کم داشتن
lacked
کم داشتن
doubts
شک داشتن
owning
داشتن
bears
داشتن
to possess
داشتن
bear
در بر داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between.
تردید داشتن
to hold
[to have]
نگه
[داشتن]
deserve
استحقاق داشتن
believes
گمان داشتن
imply
دلالت داشتن
believed
گمان داشتن
believe
گمان داشتن
hears
خبر داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
implies
دلالت داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
implying
دلالت داشتن
dubitation
گمان شک داشتن
dehydrate
پسابش داشتن
to be afraid
[of]
ترس داشتن
[از]
contradict
تناقض داشتن با
tolerated
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
dispateh
گسیل داشتن
hear
خبر داشتن
deserves
استحقاق داشتن
scoot
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
abominating
تنفر داشتن
scooting
سرعت داشتن
abominates
تنفر داشتن
scoots
سرعت داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
abominated
تنفر داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
dubitation
تردید داشتن
dubitate
شک داشتن تردیدکردن
abominate
تنفر داشتن
contradicted
تناقض داشتن با
occupying
مشغول داشتن
retaining
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
expects
چشم داشتن
expecting
چشم داشتن
have butterflies in one's stomach
دلهره داشتن
retains
نگاه داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
to follow
دنباله داشتن
to continue
دنباله داشتن
expected
چشم داشتن
have butterflies in one's stomach
اضطراب داشتن
fribble
لکنت داشتن
gestate
در شکم داشتن
protrudes
برامدگی داشتن
going to
قصد داشتن
stick up
برجستگی داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
expect
چشم داشتن
keeps
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com