English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
gill پیمانهای برای شراب
Other Matches
long pull اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
modular پیمانهای
modular system سیستم پیمانهای
modularity پیمانهای بودن
batch process فرایند پیمانهای
modular design طرح پیمانهای
modular design طراحی پیمانهای
modular program برنامه پیمانهای
gallon پیمانهای برابر3587/3 لیتر
modular programming برنامه نویسی پیمانهای
gallons پیمانهای برابر3587/3 لیتر
modular coding برنامه نویسی پیمانهای
gallon پیمانهای برابر با57/3 لیتر
pint پیمانهای که 8 تای ان یک گالن است
pints پیمانهای که 8 تای ان یک گالن است
quarts پیمانهای در حدود بیک لیتر
quar پیمانهای درحدودیک لیترکه برابربادوپاینت
gallons پیمانهای برابر با57/3 لیتر
quart پیمانهای در حدود بیک لیتر
bacchus شراب
the juice of the grape شراب
wine شراب
wines شراب
viniferous شراب زا
it is a racy wine شراب رادارد
binge شراب خواری
decant ریختن شراب
decanted ریختن شراب
cider شراب سیب
wines شراب نوشیدن
decanting ریختن شراب
oenologist شراب شناس
rhenish wine شراب اسمانی
decants ریختن شراب
binges شراب خواری
viniferous دارای شراب
viniculture شراب سازی
vermt شراب افسنطین
cochineal قرمز شراب کش
ustulation سوزاندن شراب
vinous flavour طعم شراب
pottle رطل شراب
wine شراب نوشیدن
vinal بشکل شراب
enology شراب شناسی
fortified wines شراب قوی
wine cellar شراب دخمه
wineskin مشک شراب
wine cellar انبار شراب
grail جام شراب
grcen wine شراب تازه
guzzler شراب خور
winebibber شراب خور
grcen wine شراب نارس
fortified wine شراب قوی
wino معتاد به شراب
filtrate شراب ناب
winegrower شراب ساز
viticulturist شراب ساز
riesling شراب سفید
wineglass جام شراب
oenomel شراب عسلی
wine maker شراب ریز
malmsey شراب شیرین قبرس
vintner عمده فروش شراب
maderia شراب محصول مادریا
scuppernong شراب انگور مشک
enology مبحث شراب شناسی
vermouth شراب شیرین افسنطین
frutex شراب شربت الکلی
wineglasful گیلاس شراب خوری
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
straw wine شراب شیرین کشمش
wineshop مغازه شراب فروشی
vermouths شراب شیرین افسنطین
winepress خمره شراب سازی
cellar جای شراب انداختن
fortified wines شراب تقویت شده
chianti نوعی شراب قرمز
chablis نوعی شراب سفید
claret نوعی شراب قرمز
clarets نوعی شراب قرمز
loading امیختن موادخارجی به شراب
vintnery عمده فروشی شراب
goblets گیلاس شراب تکه
bacchus رب النوع شراب و باده
argol دردشراب .ته نشین شراب
jeroboam جام شراب بزرگ
fortified wine شراب تقویت شده
fiascos ناکامی بطری شراب
goblet گیلاس شراب تکه
gladstone نوعی شراب ارزان
cellars جای شراب انداختن
vinic مربوط به شراب یا الکل
viniculture پرورش انگور شراب
vinifacteur اسباب شراب سازی
vintners عمده فروش شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
vinometer الت سنجش الکل شراب
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
port شراب شیرین بارگیری کردن
gourmet خبره خوراک شراب شناس
gourmets خبره خوراک شراب شناس
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com