English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pottle پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
Other Matches
imperial gallon گالن پادشاهی برابر با6345/4لیتر
tons واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
ton واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
metric hundredweight واحد وزنی برابر 05 کیلو گرم
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
bushel پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushels پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
galena گالن
price per gallon/litre گالن
gallon گالن
gallons گالن
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
pint پیمانهای که 8 تای ان یک گالن است
pints پیمانهای که 8 تای ان یک گالن است
pint واحد حجم معادل یک هشتم گالن یا
pints واحد حجم معادل یک هشتم گالن یا
mpg مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
bulk petroleum سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
gallonage فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
arrhythmic بی وزنی
weightlessness بی وزنی
gravity dam سد وزنی
weighted وزنی
equiponderance هم وزنی
hexametric شش وزنی
modulo به پیمانه
measuring glass پیمانه
gauge=gage پیمانه
modulus پیمانه
gauged پیمانه
mete پیمانه
modulo پیمانه n
module پیمانه
gauges پیمانه
gauge پیمانه
mod به پیمانه
mods به پیمانه
modules پیمانه
short measure full measure پیمانه کم
measure پیمانه
scoop پیمانه
scooped پیمانه
scooping پیمانه
scoops پیمانه
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
division گروه وزنی
hollow gravity dam سد تهیده وزنی
weighting coefficient ضریب وزنی
monometer شعر یک وزنی
weighted score نمره وزنی
weighted mean میانگین وزنی
weighted average متوسط وزنی
weighted average میانگین وزنی
weight percent درصد وزنی
weight function تابع وزنی
divisions گروه وزنی
tetrameter چهار وزنی
gravity battery باتری وزنی
massive arch dam سد قوسی وزنی
gravity wall دیوار وزنی
gravity abutment گرانپایه وزنی
gravimetric analysis تجزیه وزنی
gravimetrical analysis تجزیه وزنی
daedman مهار وزنی
gravimetric factor ضریب وزنی
gravity spillway dam سد سرریز وزنی
gravity arch dam سد قوسی وزنی
gage=gauge پیمانه اندازه
load module پیمانه بارشو
module اتاقک پیمانه
commensurableness هم پیمانه بودن
yardstick مقیاس پیمانه
short measure full measure پیمانه تمام
canikin پیمانه کوچک
measure of capacity پیمانه فرفیت
kilderkin پیمانه ابجو
hosghead پیمانه مایعات
dry measure پیمانه خشکبار
modulo n check مقابله به پیمانه
modulo n counter شمارنده به پیمانه
modules اتاقک پیمانه
modulo two sum مجموع به پیمانه دو
cannikin پیمانه کوچک
dosing pump پمپ پیمانه
gauges پیمانه کردن
decaliter پیمانه ده لیتری
gauged پیمانه کردن
gauge پیمانه کردن
modularization پیمانه بندی
yardsticks مقیاس پیمانه
decalitre پیمانه ده لیطری
masonry weir بند بنایی وزنی
h does not w.much چندان وزنی ندارد
weigh batcher اندازه گیر وزنی
gravity drop زنگ احضار وزنی
hexameter شعر شش وتدی یا شش وزنی
tandem roller غلطک وزنی پشت سر هم
gravity dam of triangular section سد وزنی با نیمرخ مثلثی
imponderability بی وزنی غیر محسوسی
graduating پیمانه درجه دار
metrologist سنگ و پیمانه شناس
graduate پیمانه درجه دار
graduates پیمانه درجه دار
measure پیمانه کردن سنجیدن
triplicate سه برابر سه برابر کردن
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
classing گروه وزنی ورزشکار ممتاز
class گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classes گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classed گروه وزنی ورزشکار ممتاز
ounces مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
ounce مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
blank verse شعر بی قافیه پنج وزنی
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
available payload فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
bantamweight مقیاس وزنی درحدود 811پوند
chauldron پیمانه زغال برابر1296 لیتر
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
it is quite another story now ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
To bear heavy expenses. سرب فلز سنگین وزنی است
bushels مقیاس وزنی است معادل 4پک
scaleweight وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
bushel مقیاس وزنی است معادل 4پک
quintal واحد وزنی معادل 001کیلو گرم
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
gaduate لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
hutch نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
hutches نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
bandolite ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
weighted least square method روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
measure پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
warp-weighd loom دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
assonance هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
paripassu برابر
as much a دو برابر
doubled up دو برابر
level with each other برابر
homological برابر
ninefold نه برابر
decuple ده برابر
eq برابر با
equipollent برابر
one hundred times as many صد برابر
he is twice the man he was دو برابر
doubled دو برابر
bracketed برابر
double دو برابر
tantamount برابر
identical برابر
one fold یک برابر
sextuple شش برابر
three fold سه برابر
tenfold ده برابر
tripling سه برابر
opposite برابر
triples سه برابر
squared برابر
equaling برابر
opposites برابر
even <adj.> برابر
breasts برابر
euqal برابر
abreast برابر
square برابر
squares برابر
squaring برابر
equal برابر
breast برابر
tripled سه برابر
equaled برابر
threefold سه برابر
triple سه برابر
for در برابر
equals برابر
two fold دو برابر
versus در برابر
sixfold شش برابر
vs در برابر
equalling برابر
equalled برابر
symmetric برابر
eight fold هشت برابر
equilateral دو پهلو برابر
mustn't برابر است با not must
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com